( صفت ) پریوش
پری فش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پری فش. [ پ َ ف َ ] ( ص مرکب ) پری وش :
کنیزان یکی خیل پیشش بپای
پری فش همه گلرخ و دلربای.
کنیزان یکی خیل پیشش بپای
پری فش همه گلرخ و دلربای.
( گرشاسب نامه ).
فرهنگ عمید
= پریوش
پریوش#NAME?
کلمات دیگر: