کلمه جو
صفحه اصلی

زازل

فرهنگ فارسی

دهی است جزئ بلوک پیر کوه دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت

لغت نامه دهخدا

زازل. [ زَ ] ( اِ ) زازال است ، رجوع به زازال و ناظم الاطباء شود.

زازل. [ زِ ] ( اِ ) ترشی پالا باشد و آن ظرفی است که مانند کفگیر سوراخها دارد وطباخان و حلوائیان بدان برنج و شیره و امثال آن صاف کنند. ( برهان قاطع ). مطلق آلت پالادن و صاف کردن هر چیزی. ( آنندراج ). و آن را پالاوان و پالاون و پالوانه و پالونه و آون و ترشی پالا نیز خوانند. ( جهانگیری ).

زازل. [ زِ ] ( اِخ ) دهی است جزء بلوک پیرکوه دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت. واقع در جنوب خاوری رودبار در 4000گزی جنوب خاوری امام. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر، زبان اهالی گیلکی است آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

زازل . [ زَ ] (اِ) زازال است ، رجوع به زازال و ناظم الاطباء شود.


زازل . [ زِ ] (اِ) ترشی پالا باشد و آن ظرفی است که مانند کفگیر سوراخها دارد وطباخان و حلوائیان بدان برنج و شیره و امثال آن صاف کنند. (برهان قاطع). مطلق آلت پالادن و صاف کردن هر چیزی . (آنندراج ). و آن را پالاوان و پالاون و پالوانه و پالونه و آون و ترشی پالا نیز خوانند. (جهانگیری ).


زازل . [ زِ ] (اِخ ) دهی است جزء بلوک پیرکوه دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت . واقع در جنوب خاوری رودبار در 4000گزی جنوب خاوری امام . منطقه ای است کوهستانی و سردسیر، زبان اهالی گیلکی است آب آن از چشمه و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).



کلمات دیگر: