کلمه جو
صفحه اصلی

راست انداختن

فرهنگ فارسی

مستقیم افکندن . مقابل کژ انداختن

لغت نامه دهخدا

راست انداختن. [ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) مستقیم افکندن. مقابل کژ انداختن. مقابل کج انداختن. راست افکندن :
ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست.
ناصرخسرو.
و رجوع به راست انداز و راست اندازی شود.
- راست درانداختن ؛ انداختن بی کژی و انحراف. راست درافکندن.


کلمات دیگر: