نام پرنس اردل است
زاپولیا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زاپولیا. ( اِخ ) نام پرنس اردل است در محاربه مهاج بسلطان سلیمان قانونی عرض اطاعت نمود و در محاصره وین حضورداشت و آن پادشاه علی رغم امپراتور آلمان ، وی را بتخت مجارستان نشاند ولی بعداً خود وی در پنهانی عهدنامه ای با امپراتور منعقد ساخت. ( قاموس الاعلام ترکی ).
زاپولیا. ( اِخ ) نام سیجموند پسر پرنس اردل ایساک زاپولی است ، وی نیز [ مانند پدرش ] تحت حمایت سلطان سلیمان خان ثانی بوده و محرمانه عهدنامه علیه دولت عثمانی با اتریش منعقد کرد. ( قاموس الاعلام ترکی ). در دائرة المعارف بستانی آمده است : ژان زاپولی از قائدین بزرگ ترکیه عثمانی بوده در جنگهای این دولت با نمسه در مجارستان ، وی با فردیناند نمساوی جنگهای سخت کرده است. جنگهای دولت عثمانی با نمسه از 1526 تا 1711 م. ادامه یافت و در این میان پیروزیهای بزرگی نصیب دولت عثمانی گردید. ( از دائرة المعارف بستانی ).
زاپولیا. ( اِخ ) نام سیجموند پسر پرنس اردل ایساک زاپولی است ، وی نیز [ مانند پدرش ] تحت حمایت سلطان سلیمان خان ثانی بوده و محرمانه عهدنامه علیه دولت عثمانی با اتریش منعقد کرد. ( قاموس الاعلام ترکی ). در دائرة المعارف بستانی آمده است : ژان زاپولی از قائدین بزرگ ترکیه عثمانی بوده در جنگهای این دولت با نمسه در مجارستان ، وی با فردیناند نمساوی جنگهای سخت کرده است. جنگهای دولت عثمانی با نمسه از 1526 تا 1711 م. ادامه یافت و در این میان پیروزیهای بزرگی نصیب دولت عثمانی گردید. ( از دائرة المعارف بستانی ).
زاپولیا. (اِخ ) نام پرنس اردل است در محاربه ٔ مهاج بسلطان سلیمان قانونی عرض اطاعت نمود و در محاصره ٔ وین حضورداشت و آن پادشاه علی رغم امپراتور آلمان ، وی را بتخت مجارستان نشاند ولی بعداً خود وی در پنهانی عهدنامه ای با امپراتور منعقد ساخت . (قاموس الاعلام ترکی ).
زاپولیا. (اِخ ) نام سیجموند پسر پرنس اردل ایساک زاپولی است ، وی نیز [ مانند پدرش ] تحت حمایت سلطان سلیمان خان ثانی بوده و محرمانه عهدنامه علیه دولت عثمانی با اتریش منعقد کرد. (قاموس الاعلام ترکی ). در دائرة المعارف بستانی آمده است : ژان زاپولی از قائدین بزرگ ترکیه ٔ عثمانی بوده در جنگهای این دولت با نمسه در مجارستان ، وی با فردیناند نمساوی جنگهای سخت کرده است . جنگهای دولت عثمانی با نمسه از 1526 تا 1711 م . ادامه یافت و در این میان پیروزیهای بزرگی نصیب دولت عثمانی گردید. (از دائرة المعارف بستانی ).
کلمات دیگر: