آشکار کنند. راز
راز گشاینده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
راز گشاینده. [ گ ُ ی َ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آشکارکننده راز :
رفت یکی پیش ملک صبحگاه
راز گشاینده تر از صبح و ماه.
رفت یکی پیش ملک صبحگاه
راز گشاینده تر از صبح و ماه.
نظامی.
فرهنگ عمید
فاش کنندۀ سِر، آشکار کنندۀ راز: رفت یکی پیش ملک صبحگاه / راز گشایندهتر از صبح و ماه (نظامی۱: ۷۷ ).
کلمات دیگر: