ضعیف شدن رنجور شدن بخواری و زبونی افتادن
زار شدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زار شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ضعیف شدن. رنجور شدن :
شاد بودی ببانگ زیر و کنون
زار و نالان شدی و زرد چو زریر.
شاد بودی ببانگ زیر و کنون
زار و نالان شدی و زرد چو زریر.
ناصرخسرو.
|| بخواری و زبونی افتادن.کلمات دیگر: