جمع فتر
افتار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
افتار. [ اِ ] ( ع مص ) سست گردانیدن کسی را بیماری. || شکسته شدن نگاه کسی از فروهشتگی مژگان. || سست گردیدن شرابخوار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آب و شیر گرم کردن نه سخت. ( المصادر زوزنی ). ملایم کردن آب یعنی گرم کردن نه سخت. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ( اِ ) ملول. ولرم. شیر گرم. ( یادداشت بخط مؤلف ).
افتار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ فتر.
افتار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ فتر.
افتار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فتر.
افتار. [ اِ ] (ع مص ) سست گردانیدن کسی را بیماری . || شکسته شدن نگاه کسی از فروهشتگی مژگان . || سست گردیدن شرابخوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آب و شیر گرم کردن نه سخت . (المصادر زوزنی ). ملایم کردن آب یعنی گرم کردن نه سخت . (یادداشت بخط مؤلف ). || (اِ) ملول . ولرم . شیر گرم . (یادداشت بخط مؤلف ).
گویش بختیاری
افطار.
کلمات دیگر: