کلمه جو
صفحه اصلی

اغیان

فرهنگ فارسی

نام راهی است به جوین .

لغت نامه دهخدا

اغیان. [ اِ ] ( ع مص ) فروگرفتن شهوت دل را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فراگرفتن شهوت کسی را. ( از اقرب الموارد ). || گفته اند فروگرفتن و پوشیدن. ( از اقرب الموارد ). || بیهوش شدن هم گفته اند و به این معنی بصیغه مجهول آید. یقال : اغین علی قلبه اغیانا. و منه : «انه لیغان علی قلبی حتی استغفراﷲ فی الیوم سبعین مرة». و بهمین معانی با «ب » و «علی » نیز متعدی شود. یقال : «اغین بالرجل و علیه ». ( از اقرب الموارد ). || پراکنده خاطر کردن وام کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و گفته اند: فراگرفتن شوریدگی دل کسی را. قیل احاطبه الرین. ( غیاث اللغات ). || اصل اغانه بدون اعلال است بمعنی فروگرفتن ابر همه آسمان را و پوشیدن آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). فروگرفتن ابر همه آسمان را و پوشیدن آن را. ( ناظم الاطباء ).

اغیان. [ ] ( اِخ ) نام راهی است به جوین. رجوع به تاریخ غازان ص 19 شود.

اغیان . [ ] (اِخ ) نام راهی است به جوین . رجوع به تاریخ غازان ص 19 شود.


اغیان . [ اِ ] (ع مص ) فروگرفتن شهوت دل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراگرفتن شهوت کسی را. (از اقرب الموارد). || گفته اند فروگرفتن و پوشیدن . (از اقرب الموارد). || بیهوش شدن هم گفته اند و به این معنی بصیغه ٔ مجهول آید. یقال : اغین علی قلبه اغیانا. و منه : «انه لیغان علی قلبی حتی استغفراﷲ فی الیوم سبعین مرة». و بهمین معانی با «ب » و «علی » نیز متعدی شود. یقال : «اغین بالرجل و علیه ». (از اقرب الموارد). || پراکنده خاطر کردن وام کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و گفته اند: فراگرفتن شوریدگی دل کسی را. قیل احاطبه الرین . (غیاث اللغات ). || اصل اغانه بدون اعلال است بمعنی فروگرفتن ابر همه ٔ آسمان را و پوشیدن آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فروگرفتن ابر همه ٔ آسمان را و پوشیدن آن را. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: