کلمه جو
صفحه اصلی

تنگسار

فرهنگ فارسی

بمعنی فسخ است و فسخ در لغت بمعنی ضعف و جهل و فساد رای و نقصان عقل باشد .

لغت نامه دهخدا

تنگسار. [ ت َ ] ( اِ ) بمعنی فسخ است و فسخ در لغت بمعنی ضعف و جهل و فساد رأی و نقصان عقل باشد. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || و به اصطلاح اهل تناسخ آنست که چیزی را دو مرتبه تزلزل واقع شود چنانکه روح انسانی به صورت حیوان دیگر جلوه نمایدو آنرا بگذارد و بصورت نبات چمن پیرا شود. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). از فرهنگ دساتیر نقل شد. ( انجمن آرا ). از برساخته های فرقه آذرکیوان است. و رجوع به فرهنگ دساتیر ص 240 شود.


کلمات دیگر: