ابو بریص ٠ بلص ٠ بلصه ٠
بلوص
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بلوص . [ ب َ / ب َل ْ لو ] (اِخ ) معرب بلوچ ، که قومی است . و رجوع به بلوچ شود.
بلوص . [ ب ِل ْ ل َ ] (ع اِ) ابوبریص . (ذیل اقرب الموارد از قاموس ). بلص . بلصة. رجوع به بلص و بلصة شود.
بلوص. [ ب َ / ب َل ْ لو ] ( اِخ ) معرب بلوچ ، که قومی است. و رجوع به بلوچ شود.
بلوص. [ ب ِل ْ ل َ ] ( ع اِ ) ابوبریص. ( ذیل اقرب الموارد از قاموس ). بلص. بلصة. رجوع به بلص و بلصة شود.
بلوص. [ ب ِل ْ ل َ ] ( ع اِ ) ابوبریص. ( ذیل اقرب الموارد از قاموس ). بلص. بلصة. رجوع به بلص و بلصة شود.
کلمات دیگر: