کلمه جو
صفحه اصلی

مسانده

فرهنگ فارسی

شتر ماده بلند سینه

لغت نامه دهخدا

مسانده. [ م ُن َ دَ / دِ ] ( ع مص ) مساندت. رجوع به مساندة شود.

مساندة. [ م ُ ن َ دَ ] (ع مص ) مسانده . مساندت . قوت دادن کسی را و یاریگری کردن او را.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاداش دادن کسی را بر کاری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شعر مختلف الردفین گفتن . (منتهی الارب ). مخالفت افکندن میان قوافی . (المصادر زوزنی ). «سناد» آوردن در شعر. (اقرب الموارد). و رجوع به سناد شود.


مساندة. [ م ُ ن ِ دَ ] (ع ص ) مؤنث مساند که نعت فاعلی است از مسانَدَة. رجوع به مساند و مساندةشود. || ناقة مساندة؛ شتر ماده ٔ بلندسینه و بلندپیش یا شتر ماده ٔ سخت قوی که بعض عضو آن قوت می دهد بعض را. (منتهی الارب ). ناقه ای که صدر و مقدم او بلند باشد. یا ناقه ای که بعضی اعضای آن با بعضی دیگر مشابه باشد و یا ناقه ٔ قوی پشت . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: