فارسی زبان
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه به زبان فارسی تکلم کند .
لغت نامه دهخدا
فارسی زبان. [ زَ ] ( ص مرکب ) آنکه فارسی تکلم کند. رجوع به فارسی و فارسی خوان شود.
دانشنامه آزاد فارسی
فارسی، زبان
(یا: فارسی دری) یکی از مهم ترین زبان های ایرانی، از شاخۀ زبا ن های هند و ایرانیِ منشعب از هند و اروپایی، و از اوایل دورۀ اسلامی تاکنون زبانِ ادبی و رسمی ایرانیان و امروزه زبان رسمی کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان. اگرچه زبان دری در عهد ساسانی در کنار زبان پهلوی وجود داشته، اما آثار ادبی این زبان همه متعلق به دورۀ اسلامی است. زبان فارسی شامل سه زبان فارسی باستان، فارسی میانه، و فارسی نو (فارسی دری) است. فارسی باستان زبان هخامنشیان بوده است که آن را به خط میخی می نوشته اند و سنگ نوشته هایی از آن برجای مانده که مهم ترین آن کتیبۀ بزرگ داریوش در بیستون است. فارسی میانه یا زبان پهلوی (پهلوی در اصل به زبان و خط قوم پارت که شاهنشاهی اشکانی را بنیاد نهادند، اطلاق می شده و بعدها در دورۀ اسلامی برای نامیدن زبان رایج دستگاه ساسانی نیز به کار رفته است) که حد فاصل میان فارسی باستان و فارسی دری بوده و هردو به خط پهلوی نوشته می شده است. فارسی دری که از زبان های ایرانی نو و دنبالۀ زبان فارسی میانه بوده، پس از اسلام در ایران رواج یافته و زبان ادبی و رسمی شده است. دربارۀ خاستگاهِ زبان دری نظرات مختلفی بیان شده است. به گفتۀ برخی محققان، در دورۀ ساسانی زبان اداری و نوشتاری فارسی میانه، و زبان شفاهی یا بومی مردم ایران فارسی دری بوده است. فارسی دری با وجود پیوند آغازینش با مناطق جنوب غربی ایران، ظاهراً نخستین بار در خراسان و ماوراء النهر سربر آورد و بالید. پس از فتح ایران به دست اعراب، زبان عربی در سراسر ایران زبان ادبی و رسمی شد، اما بیشتر ایرانیان فقط زبان ملّی و محلی خود را به کار می بردند. در قرون نخستین اسلامی، با وجود لهجه های محلی گوناگون، رفته رفته فارسی دری به عنوان زبان مشترک برای ارتباط میان مردم نواحی مختلف ایران گسترش یافت. در حدود قرن ۳ق، در ایران دو زبان کاربرد داشت؛ یکی زبان دری که زبان شفاهی تودۀ مردم بود، و دیگری زبان عربی که زبان علمی، ادبی و نوشتاری به شمار می رفت. اگرچه در این دوره هنوز زبان ادبی فارسی نو شکل نگرفته بود، اما گونه ای شعر شفاهی و عامیانه وجود داشت که پیشینه اش به پیش از اسلام می رسید. فارسی دری رفته رفته با جذب عناصری از لهجه های دیگر، و به ویژه راه یافتن بسیاری از واژگان عربی در آن، غنی شد و با حمایت حکومت های نیمه مستقل و مستقل نواحی شرقی و شمال شرقی ایران، از حالت یک زبان شفاهی و پراکنده به صورت یک زبان فرهنگی و فراگیر درآمد. این که فارسی دری از چه دوره ای بیان نوشتاری یافته است به درستی دانسته نیست. علاوه بر یعقوب لیث صفاری، پادشاهان سامانی نیز با حمایت خود از شاعران و نویسندگان و مترجمان، سهم بسزایی در گسترش زبان فارسی و ارتقای آن به یک زبان نوشتاری ادبی داشتند. در عهد غزنویان، فارسی دری زبان ادبی ایران شد و سپس در دورۀ سلجوقیان این زبان در نوشتار اداری و دیوانی نیز جای زبان عربی را گرفت. فارسی دری زان پس چندان گسترش یافت که پس از عربی دومین زبان بزرگ جهان اسلام شد و نه تنها در ایران و آسیای میانه، بلکه در میان بسیاری از مناطقی چون هند، آسیای صغیر و آذربایجان زبان رسمی و ادبی به شمار می رفت. درجۀ تحول فارسی باستان به فارسی میانه در آواها و دستور زبان کمابیش زیاد است، اما این تحول از فارسی میانه به فارسی دری کمابیش اندک و ناچیز است. مثلاً صامت های فارسی دری همان صامت های فارسی میانه اند که تاکنون همچنان کاربرد خود را حفظ کرده اند. اگرچه فارسی نو از همان آغاز زبانی آمیخته بر پایۀ لهجۀ پارسی بوده، اما دارای نشانه هایی متمایز از دیگر لهجه های ایرانی است که این زبان را زبان مشترک سرزمین های ایرانی و زبان ادبی و فرهنگی مشرق جهان اسلام در قرن های متمادی کرده است.
(یا: فارسی دری) یکی از مهم ترین زبان های ایرانی، از شاخۀ زبا ن های هند و ایرانیِ منشعب از هند و اروپایی، و از اوایل دورۀ اسلامی تاکنون زبانِ ادبی و رسمی ایرانیان و امروزه زبان رسمی کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان. اگرچه زبان دری در عهد ساسانی در کنار زبان پهلوی وجود داشته، اما آثار ادبی این زبان همه متعلق به دورۀ اسلامی است. زبان فارسی شامل سه زبان فارسی باستان، فارسی میانه، و فارسی نو (فارسی دری) است. فارسی باستان زبان هخامنشیان بوده است که آن را به خط میخی می نوشته اند و سنگ نوشته هایی از آن برجای مانده که مهم ترین آن کتیبۀ بزرگ داریوش در بیستون است. فارسی میانه یا زبان پهلوی (پهلوی در اصل به زبان و خط قوم پارت که شاهنشاهی اشکانی را بنیاد نهادند، اطلاق می شده و بعدها در دورۀ اسلامی برای نامیدن زبان رایج دستگاه ساسانی نیز به کار رفته است) که حد فاصل میان فارسی باستان و فارسی دری بوده و هردو به خط پهلوی نوشته می شده است. فارسی دری که از زبان های ایرانی نو و دنبالۀ زبان فارسی میانه بوده، پس از اسلام در ایران رواج یافته و زبان ادبی و رسمی شده است. دربارۀ خاستگاهِ زبان دری نظرات مختلفی بیان شده است. به گفتۀ برخی محققان، در دورۀ ساسانی زبان اداری و نوشتاری فارسی میانه، و زبان شفاهی یا بومی مردم ایران فارسی دری بوده است. فارسی دری با وجود پیوند آغازینش با مناطق جنوب غربی ایران، ظاهراً نخستین بار در خراسان و ماوراء النهر سربر آورد و بالید. پس از فتح ایران به دست اعراب، زبان عربی در سراسر ایران زبان ادبی و رسمی شد، اما بیشتر ایرانیان فقط زبان ملّی و محلی خود را به کار می بردند. در قرون نخستین اسلامی، با وجود لهجه های محلی گوناگون، رفته رفته فارسی دری به عنوان زبان مشترک برای ارتباط میان مردم نواحی مختلف ایران گسترش یافت. در حدود قرن ۳ق، در ایران دو زبان کاربرد داشت؛ یکی زبان دری که زبان شفاهی تودۀ مردم بود، و دیگری زبان عربی که زبان علمی، ادبی و نوشتاری به شمار می رفت. اگرچه در این دوره هنوز زبان ادبی فارسی نو شکل نگرفته بود، اما گونه ای شعر شفاهی و عامیانه وجود داشت که پیشینه اش به پیش از اسلام می رسید. فارسی دری رفته رفته با جذب عناصری از لهجه های دیگر، و به ویژه راه یافتن بسیاری از واژگان عربی در آن، غنی شد و با حمایت حکومت های نیمه مستقل و مستقل نواحی شرقی و شمال شرقی ایران، از حالت یک زبان شفاهی و پراکنده به صورت یک زبان فرهنگی و فراگیر درآمد. این که فارسی دری از چه دوره ای بیان نوشتاری یافته است به درستی دانسته نیست. علاوه بر یعقوب لیث صفاری، پادشاهان سامانی نیز با حمایت خود از شاعران و نویسندگان و مترجمان، سهم بسزایی در گسترش زبان فارسی و ارتقای آن به یک زبان نوشتاری ادبی داشتند. در عهد غزنویان، فارسی دری زبان ادبی ایران شد و سپس در دورۀ سلجوقیان این زبان در نوشتار اداری و دیوانی نیز جای زبان عربی را گرفت. فارسی دری زان پس چندان گسترش یافت که پس از عربی دومین زبان بزرگ جهان اسلام شد و نه تنها در ایران و آسیای میانه، بلکه در میان بسیاری از مناطقی چون هند، آسیای صغیر و آذربایجان زبان رسمی و ادبی به شمار می رفت. درجۀ تحول فارسی باستان به فارسی میانه در آواها و دستور زبان کمابیش زیاد است، اما این تحول از فارسی میانه به فارسی دری کمابیش اندک و ناچیز است. مثلاً صامت های فارسی دری همان صامت های فارسی میانه اند که تاکنون همچنان کاربرد خود را حفظ کرده اند. اگرچه فارسی نو از همان آغاز زبانی آمیخته بر پایۀ لهجۀ پارسی بوده، اما دارای نشانه هایی متمایز از دیگر لهجه های ایرانی است که این زبان را زبان مشترک سرزمین های ایرانی و زبان ادبی و فرهنگی مشرق جهان اسلام در قرن های متمادی کرده است.
wikijoo: فارسی،_زبان
جدول کلمات
تاجیک
پیشنهاد کاربران
عید نوروز یکی از اداب و رسوم ایرانیان باستان است که نام دیگر ان مهرگان است و در روز عید نوروز همه خوشحال هستند و سفرهی هفسین پهن میکنند و بزرگتر ها به کوچک تر ها عیدی میدهند
عید نوروز یکی از اداب و رسوم ایرانیان باستان است که نام دیگر ان مهرگان است همه در عید نوروز خوشحال هستند و سفره ی هفتین پهن میکنند بزرگتر ها نیز به کوچک ترها عیدی میدهند
تاجیک، تات
تات. . .
کلمات دیگر: