معنی: برگزیده، انتخاب شده، ( در قدیم ) خالص و برگزیده از هر چیز، ( اَعلام ) ) نام دختر موسی ابن جعفر ( ع )، ) نام دختر علی ابن ابی طالب ( ع )
لبابه
فرهنگ اسم ها
معنی: برگزیده، انتخاب شده، ( در قدیم ) خالص و برگزیده از هر چیز، ( اَعلام ) ) نام دختر موسی ابن جعفر ( ع )، ) نام دختر علی ابن ابی طالب ( ع )
(تلفظ: lobābe) (عربی) (در قدیم) خالص و برگزیده از هر چیز ؛ (در اعلام) نام دختر موسی بن جعفر (ع) ؛ نام دختر علی ابن ابی طالب (ع) .
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لبابة. [ ل ُ ب َ ] (اِخ ) دختر رشید خلیفه . مادر وی شجی نام داشت . (عقدالفرید ج 5 ص 396).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] ( ع اِ ) درخت اُمطی. ( منتهی الارب ). شجرالاُمطی. ( اقرب الموارد ).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) جایگاهی است به ثغر سرقطسه به اندلس. ( معجم البلدان ). و نسبت بدان را لبابی گویند و آنجا مسقطالرأس گروهی از مشاهیر مسلمین است. ( قاموس الاعلام ترکی ).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) نام دختر موسی بن جعفر ( ع ). ( حبیب السیر ج 1 ص 225 ).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) نام مادر یونس پدر ثوابة است. رجوع به بنو ثوابة شود.
لبابة. [ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) دختر علی بن ابیطالب ( ع ) و مادر وی کنیزک است.
لبابة. [ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: مادر ابوعبدالملک مروان بن محمدبن مروان بن الحکم بود. ام ولد ( کنیز )کردیه نام و لبابة گویند. ( مجمل التواریخ ص 321 ).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) دختر عبداﷲبن جعفربن ابیطالب. وی نخست زوجه عبدالملک بود بعد مطلقه شد و علی بن عبداﷲبن عباس وی را تزویج کرد. ( حبیب السیر ج 1 ص 262 ).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) دختر عبداﷲبن عباس ، یکی از پردگیان ولیدبن عبدالملک. صاحب عقدالفرید آرد: و عن العتبی قال : کان عند الولیدبن عبدالملک اربع عقائل : لبابة بنت عبداﷲبن عباس و فاطمة بنت یزیدبن معاویة و زینب بنت سعیدبن العاس و ام جحش بنت عبدالرحمن بن الحرث. فکن یجتمعن علی مائدته و یفترقن فیفخرن. فاجتمعن یوما فقالت لبابة: اما واﷲ انک لتسوینی و انک تعرف فضلی علیهن و قالت بنت سعید: ما کنت اری ان للفخر علی مجازاً و انا ابنة ذی العمامة اذ لاعمامة غیرها. و قالت بنت عبدالرحمن بن الحرث : ما احب بابی بدلا و لو شئت لقلت فصدقت و صدّقت. و کانت بنت یزیدبن معاویة جاریة حدیثة السن فلم تتکلم ؛ فتکلم عنها الولید فقال : نطق من احتاج الی نفسه و سکت من اکتفی بغیره ؛ اما واﷲ لوشأت لقالت انا ابنة قادتکم فی الجاهلیة و خلفائکم فی الاسلام. فظهر الحدیث حتّی تُحدّث َ به فی مجلس ابن عباس ، فقال : اﷲ اعلم حیث یجعل رسالته ! ( عقدالفرید ج 7 صص 114 - 115 ).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) دختر رشید خلیفه. مادر وی شجی نام داشت. ( عقدالفرید ج 5 ص 396 ).
لبابة.[ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) دختر عبدالرحمن بن جعفر، زوجه علی بن ابیطالب. این زن را علی علیه السلام طلاق داد و علی بن عبداﷲبن عباس به زنی کرد. ( عقدالفرید ج 5 ص 382 ).
لبابة. [ ل َ ب َ ] (ع مص ) خردمند شدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). عاقل گشتن .
لبابة. [ ل ُ ب َ ] (اِخ ) جایگاهی است به ثغر سرقطسه به اندلس . (معجم البلدان ). و نسبت بدان را لبابی گویند و آنجا مسقطالرأس گروهی از مشاهیر مسلمین است . (قاموس الاعلام ترکی ).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] (اِخ ) دختر عبداﷲبن جعفربن ابیطالب . وی نخست زوجه ٔ عبدالملک بود بعد مطلقه شد و علی بن عبداﷲبن عباس وی را تزویج کرد. (حبیب السیر ج 1 ص 262).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] (اِخ ) دختر عبداﷲبن عباس ، یکی از پردگیان ولیدبن عبدالملک . صاحب عقدالفرید آرد: و عن العتبی قال : کان عند الولیدبن عبدالملک اربع عقائل : لبابة بنت عبداﷲبن عباس و فاطمة بنت یزیدبن معاویة و زینب بنت سعیدبن العاس و ام جحش بنت عبدالرحمن بن الحرث . فکن ّ یجتمعن علی مائدته و یفترقن فیفخرن . فاجتمعن یوما فقالت لبابة: اما واﷲ انک لتسوینی و انک تعرف فضلی علیهن و قالت بنت سعید: ما کنت اری ان ّ للفخر علی مجازاً و انا ابنة ذی العمامة اذ لاعمامة غیرها. و قالت بنت عبدالرحمن بن الحرث : ما احب ّ بابی بدلا و لو شئت لقلت فصدقت و صدّقت . و کانت بنت یزیدبن معاویة جاریة حدیثة السن فلم تتکلم ؛ فتکلم عنها الولید فقال : نطق من احتاج الی نفسه و سکت من اکتفی بغیره ؛ اما واﷲ لوشأت لقالت انا ابنة قادتکم فی الجاهلیة و خلفائکم فی الاسلام . فظهر الحدیث حتّی تُحدّث َ به فی مجلس ابن عباس ، فقال : اﷲ اعلم حیث یجعل رسالته ! (عقدالفرید ج 7 صص 114 - 115).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] (اِخ ) دختر علی بن ابیطالب (ع ) و مادر وی کنیزک است .
لبابة. [ ل ُ ب َ ] (اِخ ) صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: مادر ابوعبدالملک مروان بن محمدبن مروان بن الحکم بود. ام ّ ولد (کنیز)کردیه نام و لبابة گویند. (مجمل التواریخ ص 321).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] (اِخ ) نام دختر موسی بن جعفر (ع ). (حبیب السیر ج 1 ص 225).
لبابة. [ ل ُ ب َ ] (اِخ ) نام مادر یونس پدر ثوابة است . رجوع به بنو ثوابة شود.
لبابة. [ ل ُ ب َ ] (ع اِ) درخت اُمطی . (منتهی الارب ). شجرالاُمطی . (اقرب الموارد).
لبابة.[ ل ُ ب َ ] (اِخ ) دختر عبدالرحمن بن جعفر، زوجه ٔ علی بن ابیطالب . این زن را علی علیه السلام طلاق داد و علی بن عبداﷲبن عباس به زنی کرد. (عقدالفرید ج 5 ص 382).
دانشنامه عمومی
"لبابه" بنت عبد الله ابن عباس ابن عبد المطلب ،همسر حضرت ابوالفضل عباس بن علی ابن ابی طالب