مترادف وسیم : پریچهر، پریرخ، خوبرو، خوشگل، زیبارو، زیبا، قشنگ، مهرخ، مه لقا، چشم نواز، خوش منظر
متضاد وسیم : بدلقا
وسیم
مترادف وسیم : پریچهر، پریرخ، خوبرو، خوشگل، زیبارو، زیبا، قشنگ، مهرخ، مه لقا، چشم نواز، خوش منظر
متضاد وسیم : بدلقا
فارسی به انگلیسی
beautiful, handsome, nice
عربی به فارسی
خوبرو , خوش ايند , خوش منظر , دلپذير , مطبوع , خوش قيافه , زيبا , سخاوتمندانه
فرهنگ اسم ها
اسم: وسیم (پسر، دختر) (عربی) (تلفظ: vasim) (فارسی: وَسیم) (انگلیسی: vasim)
معنی: دارای نشان زیبایی، زیبا، ( در قدیم ) دارای نشان ( زیبایی )
معنی: دارای نشان زیبایی، زیبا، ( در قدیم ) دارای نشان ( زیبایی )
مترادف و متضاد
پریچهر، پریرخ، خوبرو، خوشگل، زیبارو، زیبا، قشنگ، مهرخ، مهلقا ≠ بدلقا
چشمنواز، خوشمنظر
۱. پریچهر، پریرخ، خوبرو، خوشگل، زیبارو، زیبا، قشنگ، مهرخ، مهلقا
۲. چشمنواز، خوشمنظر ≠ بدلقا
فرهنگ فارسی
نیکوروی، خوبرو، زیبا، سمائ جمع
(صفت ) ۱ - خوب روی زیباچهر. ۲ - خوش منظر زیبا.
(صفت ) ۱ - خوب روی زیباچهر. ۲ - خوش منظر زیبا.
فرهنگ معین
(وَ ) [ ع . ] (ص . ) زیبا، خوبروی .
لغت نامه دهخدا
وسیم. [ وَ ]( ع ص ) وجه وسیم ؛ روی نیکو. ( مهذب الاسماء ). || خوب روی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).جمیل. خوب صورت. ( غیاث اللغات ). گویند: فلان وسیم ؛ ای حسن الوجه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، وسماء، وسام.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
قسیم جسیم بسیم وسیم.
قسیم جسیم بسیم وسیم.
( گلستان و بوستان سعدی ).
|| زیبا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). خوش منظر. ( فرهنگ فارسی معین ). || نشان کرده. ( آنندراج ). نشان کرده شده. ( غیاث اللغات از صراح ). داغ نهاده.فرهنگ عمید
نیکوروی، خوبرو، زیبا.
پیشنهاد کاربران
دارای نشان پیامبری
دارای نشان
نشان پیامبری
پری رو، جمیل، ملوس، فرشته مانند
کلمات دیگر: