کلمه جو
صفحه اصلی

وردی

عربی به فارسی

پرگل , پرزينت


رنگ صورتي , سوراخ سوراخ کردن يا بريدن , گلگون , سرخ , لعل فام , خوشبو , گل پاشيده , گلي کردن


فرهنگ اسم ها

اسم: وردی (دختر) (کردی) (تلفظ: vardi) (فارسی: وَردی) (انگلیسی: vardi)
معنی: کوچک، ریز‏نقش، ریز‏نقش ( نگارش کردی

فرهنگ فارسی

آهنگساز ایتالیائی ( ۱۹٠۱ - ۱۸۱۳ م . ) متولد رونکل استاد آهنگهای دارماتیک بود و شهرتش بیشتر مربوط به اپراهای اوست . وی سازنده و مصنف تعداد بسیاری از اپراها می باشد مانند : تراویانا ترواتور ریگولتو اتلو مکبث و فالستوف و غیره .
آنچه برنگ گل بوده باشد منسوب بگل سرخ

لغت نامه دهخدا

وردی. [ وَ ] ( ص نسبی ) آنچه به رنگ گل بوده باشد. منسوب به گل سرخ. ( ناظم الاطباء ). گلگون. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح منجمین ) ذوذوابه که به شکل ورد یعنی گل یا سوری ظاهر شود. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || قسمی مروارید. ( الجماهر بیرونی ). نوعی از یاقوت و آن دون جلناری است در جودت. قسمی یاقوت و آن پست ترین اقسام یاقوت است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

پیشنهاد کاربران

صورتی ( به عربی )

وردی یعنی پرتاب کردن، انداختن

چیز با ارزش

نام قبیله ای در هزارجریب مازندران


کلمات دیگر: