اسم: لبانه (دختر) (عربی) (طبیعت) (تلفظ: lobāne) (فارسی: لبانه) (انگلیسی: lobane)
معنی: آرزو، مراد، میل، خواست، درخت صنوبر، ناژ، ناژو
معنی: آرزو، مراد، میل، خواست، درخت صنوبر، ناژ، ناژو
لبانة. [ ؟ ن َ ](اِ) اسم مغربی فرفیون است . (فهرست مخزن الادویه ).
لبانة. [ ل ُ ن َ ] (اِخ ) دختر ریطةبن علی . وی از زنان زیباروی بود و محمدبن هارون الرشید او را به زنی کرد و هم به دست او کشته شد. (عقدالفرید ج 3 ص 225).
لبانة. [ ل ُ ن َ ] (ع اِ) حاجت و نیازدر امور و معضل و معالی . ج ، لبان (منتهی الارب )، لبانات . (مهذب الاسماء). الحاجة او من غیر فاقة بل من همة. یقال «قضیت لبانتی »؛ ای حاجتی . (اقرب الموارد).