کلمه جو
صفحه اصلی

لاله رخ

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: lāle rox) دارای چهره‌ی سرخ و لطیف چون لاله ؛ (به مجاز) خوبروی ، زیبارو .


اسم: لاله رخ (دختر) (فارسی) (طبیعت، گل) (تلفظ: l.-rokh) (فارسی: لاله‌رخ) (انگلیسی: lale-rokh)
معنی: لاله رخسار، لاله روی، معشوقی که گونه های سرخ به رنگ گل لاله دارد، دارای چهره ی سرخ و لطیف چون لاله، ( به مجاز ) خوبروی، زیبارو، لاله چهر، آن که چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد

فرهنگ فارسی

دارای چهر. سرخ و لطیف چو لاله خوبروی : هرزمان جوری کند بر من بنو معشوق من راضیم راضی بهرچ آن لاله رخ باماکند . ( منوچهری . د . چا. ۲۵ : ۲ )
از صفت نیکوان . صاحب گونه های سرخ و لاله مانند

لغت نامه دهخدا

لاله رخ. [ ل َ / ل ِ رُ ] ( ص مرکب ) از صفت نیکوان.صاحب گونه های سرخ و لاله مانند. نیکوروی :
بدین لاله رخ گفته بد در نهفت
که شاه گرانمایه گیری به جفت.
فردوسی.
نگه کردموبد شبستان شاه
یکی لاله رخ بود تابان چو ماه.
فردوسی.
از آن دو ستاره یکی چنگ زن
دگر لاله رخ چون سهیل یمن.
فردوسی.
چو هنگامه زادن آمد پدید
یکی دختر آمد ز ماه آفرید
مر آن لاله رخ را ز سر تا به پای
تو گفتی مگرایرج استی بجای.
فردوسی.
بنفشه زلفاگرد بنفشه زار مگرد
مگرد لاله رخا گرد لاله رنگین.
فرخی.
هر زمان جوری کند بر من بنو معشوق من
راضیم راضی به هرچ آن لاله رخ با ما کند.
منوچهری.
بدش دختری لاله رخ کز پری
ربودی دل از کشی و دلبری.
اسدی ( گرشاسب نامه ص 615 نسخه خطی مؤلف ).
گر باده خوری تو با خردمندان خور
یا باصنمی لاله رخ و خندان خور.
خیام.
با روی تو به لاله و ما هم نیاز نیست
زانم چنین که لاله رخ و ماه منظری.
ادیب صابر.
به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید
امید نیست که هرگز به عقل باز آید.
سعدی.

فرهنگ عمید

۱. لاله رخسار، لاله روی.
۲. معشوقی که گونه های سرخ به رنگ گل لاله دارد.

دانشنامه عمومی

لاله رُخ (LalEH Rokh) نام رمانی است نوشته شاعر ایرلندی، توماس مور، که در سال ۱۸۱۷ منتشر شد. عنوان این رمان از نام شخص اول داستان گرفته شده که دختر اورنگ زیب، پادشاه گورکانی هند است. رمان لاله رخ شامل چهار قطعه شعر روایی است که داستانی به نثر آن ها را به هم پیوند می دهد.
Michael Kilgariff (۱۹۹۸) Sing Us One of the Old Songs: A Guide to Popular Song 1860–1920
روزگار توماس مور مصادف با حکومت ناپلئون، پادشاهی جرج سوم و نیز استعمار ایرلند توسط انگلیس است و آن چه در بررسی شعر لاله رخ جالب می نماید گزینش هدفمند رویدادهای تاریخی ایران و داستان های کهن فارسی، و تطبیق آن با فضای سیاسی زمان و مکان شاعر است.
لاله رخ که به نامزدی خان جوان بخارا درآمده برای جشن زناشویی با گروهی از غلامان و کنیزان از دهلی راهی کشمیر می شود. در میان خیل همراهان شاعری بود به نام فرامرز که برای تفریح لاله رخ چهار قصه را برای او بازگو می کند، و لاله رخ در راه، دل به فرامرز می بازد. بخش اعظم رمان از چهار داستانی تشکیل شده که فرامرز به شعر می سراید. این چهار داستان عبارتند از: «پیامبر نقاب پوش خراسان» (که شکلی از سرگذشت مقنع، پیامبر ایرانی سغد است)، «پردیس و پری»، «آتش پرستان»، و «چراغ حرمسرا».
هنگامی که لاله رخ وارد قصر نامزد خود می شود از هوش می رود اما کمی بعد با آوای صدایی آشنا به هوش می آید. این صدای آشنا صدای کسی نیست جز شاعر دلدار او. هنگامی که لاله رخ درمی یابد که شاعری که او در عشقش می سوزد هما نامزد او یعنی خان بخارا است شور و شعف وصف ناپذیری وجود او را دربر می گیرد.


کلمات دیگر: