کلمه جو
صفحه اصلی

هادیه

فرهنگ اسم ها

اسم: هادیه (دختر) (عربی) (تلفظ: hādiye) (فارسی: هاديه) (انگلیسی: hadiye)
معنی: راهنما، رهبر، هدایت کننده، ( مؤنث هادی )، هادی

(تلفظ: hādiye) (عربی) (مؤنث هادی) ، ← هادی .


فرهنگ فارسی

(اسم ) مونث هادی
بمعنی آرام در آتش آتش اندک و آرام در مقابل آتش تند .

لغت نامه دهخدا

( هادیة ) هادیة. [ ی َ ] ( ع ص ) مؤنث هادی. رجوع به هادی شود. || ( اِ ) چوبدستی. عصا. ( ازاقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یقال : توکّاء علی الهادیة. ( اقرب الموارد ). || سنگ بلند و برآمده در آب. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || گردن. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). یقال : ضرب هادیته ؛ ای عنقه. ج ، هادیات ، هَواد ( هوادی ). قبلت هادیات الخیل و هوادیها؛ ای متقدماتها. ( اقرب الموارد ).

هادیة. [ ی َ ] ( ع ص ) هادئة. از هدء و هُدُوء. به معنی آرام و در آتش ، آتش اندک و آرام ، در مقابل آتش تند.

هادیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث هادی . رجوع به هادی شود. || (اِ) چوبدستی . عصا. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال : توکّاء علی الهادیة. (اقرب الموارد). || سنگ بلند و برآمده در آب . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گردن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یقال : ضرب هادیته ؛ ای عنقه . ج ، هادیات ، هَواد (هوادی ). قبلت هادیات الخیل و هوادیها؛ ای متقدماتها. (اقرب الموارد).


هادیة. [ ی َ ] (ع ص ) هادئة. از هدء و هُدُوء. به معنی آرام و در آتش ، آتش اندک و آرام ، در مقابل آتش تند.


دانشنامه عمومی

هادیه (یمن). هادیه به عربی ( الهادیَة )، روستای است در عزلهٔ (آل عامر)، ناحیهٔ (الصفراء)، از توابع استان صَعده در کشور یمن در شبه جزیره عربستان. جمعیت آن ۱۶۶ نفر (۸ خانوار) می باشد.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).

جدول کلمات

عصا

پیشنهاد کاربران

هادیه به معنی هدایت کننده. . و. . .

دختری دانا و هدایت کننده مردم


کلمات دیگر: