کلمه جو
صفحه اصلی

میزد

فرهنگ فارسی

چیزخوردنی که درمراسم مذهبی برخوان نهند ، مجلس شراب وبزم ومهمانی
( اسم ) ۱ - ( زردشتی ) نذر و تقدیمی غیر مایع و فدیه چیزی خوردنی در مقابل نذر مایع و آشامیدنی ( زور ) . ۲ - مجلس بزم و عشرت : ای به میزد اندرون هزار فریدون ای به نبرد اندرون هزار تهمتن . ( فرخی )
مخفف میزاد و به همان معنی است یعنی سرور و شادی و مجلس عیش و عشرت
مخفف می زده شخصی را گویند که به سبب پر خوردن شراب میل به چیزهای دیگر نکند

فرهنگ معین

(مَ زَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - مجلس شراب و بزم . ۲ - چیز خوردنی که در جشن های مذهبی سر سفره گذارند.

لغت نامه دهخدا

میزد. [ م َ ی َ ] ( اِ ) در آئین زرتشتی ، نذر و تقدیمی غیر مایع و فدیه و چیزی خوردنی. در مقابل نذر مایع و آشامیدنی که زور [ زَوْ ] نامیده میشود. قربانی را میزد می نامیدند و ظاهراً عبارت بود از گوشت و چربی یا کره. ( از ایران در زمان ساسانی ص 186 ).... در فقره اول از ها 3 میزد ذکر شده که عبارت است از نذورات و خیرات غیر مایع مثل نان و گوشت و میوه و غیره در مقابل زَوْر که از نذورات مایع است... ( یسنا ج 1ص 28 و 29 ). || مجلس شراب و جشن میزاد و جشن عروسی و مهمانی و خرسندی و خوشگذرانی و عیش و عشرت و شادمانی و بزم. ( ناظم الاطباء ) . مجلس شراب و عیش و عشرت بود و آن را بزم خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از برهان ). بزم عشرت و مجلس صحبت را گویند. ( از شعوری ج 2 ورق 347 ). مجلس مهمانی شراب باشد. ( لغت فرس اسدی ). بزم. مجلس عیش و نوش. بزم باده و ساز. ( یادداشت مؤلف ). مجلس شراب و عشرت و بزم را گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). جای مجلس و مهمانی و عیش و طرب بود. ( فرهنگ اوبهی ) :
اندر میزد حاتم طائی توئی به جود
و اندر نبرد رستم دستان روزگار.
فرخی.
ای به میزد اندرون هزار فریدون
وی به نبرد اندرون هزار تهمتن.
فرخی.
اندر میزد با هنر دانش
و ندر نبرد با هنر بازو.
فرخی.
نشستند از آن پس میان فرزد
به می برگرفتند کام از میزد.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
گه خروشان چو در نبرد تو نای
گاه نالان چو در میزد تو چنگ.
سنائی.

میزد. [ زَ ] ( اِ ) مخفف میزاد و به همان معنی است یعنی سرور و شادی و مجلس عیش وعشرت. ( از شعوری ج 2 ورق 363 ). رجوع به میزاد شود.، می زد. [ م َ / م ِ زَ ] ( ن مف مرکب ) مخفف می زده. شخصی را گویند که به سبب پر خوردن شراب میل به چیزهای دیگر نکند. ( آنندراج ). و رجوع به می زده شود.

میزد. [ زَ ] (اِ) مخفف میزاد و به همان معنی است یعنی سرور و شادی و مجلس عیش وعشرت . (از شعوری ج 2 ورق 363). رجوع به میزاد شود.


میزد. [ م َ ی َ ] (اِ) در آئین زرتشتی ، نذر و تقدیمی غیر مایع و فدیه و چیزی خوردنی . در مقابل نذر مایع و آشامیدنی که زور [ زَوْ ] نامیده میشود. قربانی را میزد می نامیدند و ظاهراً عبارت بود از گوشت و چربی یا کره . (از ایران در زمان ساسانی ص 186). ... در فقره ٔ اول از ها 3 میزد ذکر شده که عبارت است از نذورات و خیرات غیر مایع مثل نان و گوشت و میوه و غیره در مقابل زَوْر که از نذورات مایع است ... (یسنا ج 1ص 28 و 29). || مجلس شراب و جشن میزاد و جشن عروسی و مهمانی و خرسندی و خوشگذرانی و عیش و عشرت و شادمانی و بزم . (ناظم الاطباء) . مجلس شراب و عیش و عشرت بود و آن را بزم خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). بزم عشرت و مجلس صحبت را گویند. (از شعوری ج 2 ورق 347). مجلس مهمانی شراب باشد. (لغت فرس اسدی ). بزم . مجلس عیش و نوش . بزم باده و ساز. (یادداشت مؤلف ). مجلس شراب و عشرت و بزم را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). جای مجلس و مهمانی و عیش و طرب بود. (فرهنگ اوبهی ) :
اندر میزد حاتم طائی توئی به جود
و اندر نبرد رستم دستان روزگار.

فرخی .


ای به میزد اندرون هزار فریدون
وی به نبرد اندرون هزار تهمتن .

فرخی .


اندر میزد با هنر دانش
و ندر نبرد با هنر بازو.

فرخی .


نشستند از آن پس میان فرزد
به می برگرفتند کام از میزد.

اسدی (گرشاسب نامه ).


گه خروشان چو در نبرد تو نای
گاه نالان چو در میزد تو چنگ .

سنائی .



فرهنگ عمید

۱. در آیین زردشتی، خوردنی ای که در مراسم مذهبی مصرف می شود، فدیۀ خوردنی.
۲. [قدیمی] مجلس شراب و بزم و مهمانی: اندر میزد با خرد و دانش / اندر نبرد با هنر و بازو (فرخی: ۴۵۴ ).

دانشنامه عمومی

میزد به معنای میزبانی و سفره پذیرایی از میهمان است و در آیین های زرتشتی سفره سفید تمیزی است که هفت چیز نمادین به نمایندگی از امشاسپندان (فروزه های خداوند یکتا) بر آن گذاشته می شود.خوراک شیری سفید رنگ و فراورده های دامی به خشنودی وهمن امشاسپند: سفیدی (شیر و تخم مرغ) نماد وهومن است. زیرا که هر کس به نیک اندیشی دست یابد می تواند بدی ها و پلیدی ها را تشخیص دهد. در فرهنگ ایرانی وهمن امشاسپند نگهبان چهارپایان سودمند است و این فراورده های دامی از آن روی است.
آتش یا چراغ روشن نماد اردیبهشت امشاسپند (واژهٔ اوستایی اَشَه وَهیشتَه یعنی بهترین اشویی):چرا که آتش پاک سازنده است و پلیدی ها را می سوزاند و به سوی بالا گرایش دارد (نماد پیشرفت و ترقی) و خود می سوزد و دیگران را نور و گرما می بخشد. انسانی که پیرو اشویی است نیز از آتش عشق درونی برخوردار بوده و جامعه را به سوی نیکی رهنمون است.سینی فلزی حاوی لرک یا تاس رویین (آلیاژی از مس و روی) (حاوی آب پاک یا سیر و سداب یا کلچه مورد و سرو یا سکه های سر سفرهٔ هفت سین یا زده شده به انار در مراسم گواه و...) سمبل شهریور امشاسپند یا خشَترَوَئیریَه اوستایی به معنای شهریاری: امشاسپند شهریور نگهبان فلزات است. سکه نیز نماد قدرت اقتصادی و حفظ ارزش ذاتی خود است.زمینی که سفره را روی آن پهن می کنند و فراورده هایی که از زمین به دست می آیند مانند میوه و لرک و نان و و سورک و... نماد سپندارمذ امشاسپند (سپَنتَه آرمَئیتی به معنای مهر و فروتنی و وفای به عهد.) است. زمین به اشوان و درگوند (راستان و دروغگویان) به یک میزان بار می دهد و مانند مادر همهٔ فرزندان خود را چه نیک و چه بد به یک اندازه دوست دارد. فرد پیرو سپندارمذ مانند زمین به همهٔ انسان های دیگر مهر می ورزد و فروتن است و به عهد و پیمان خویش در هیچ شرایطی پشت نمی کند و همواره میوه های شیرین و پر انرژی به جامعه می دهد.آب پاک و تمیز سر سفره نماد خرداد امشاسپند (هَئوروَتات در اوستایی، به معنای رسایی و کمال است.) (مایعات سر سفره را زَور می نامند و جامدات آن را می زد) بهدین می آموزد که مانند آب همه نوع دانشی را در خود حل کرده و با برخورداری از دانش روز به خردورزی پرداخته تا به رسایی رسد. روشنایی و پاکی آب نشانگر روشندلی و روشنفکری است.گیاه نماد امرداد امشاسپند (اَمِرِتات در اوستایی، به معنای بی مرگی و جاودانی) چرا که گیاه پیوسته رشد می کند و گل های زیبا به بار آورده و تخم می افشاند و زندگی را پایندگی می بخشد.انسان (مقدس در فارسی): گاتاها یا اوستا یادآور استواری به دین وَه مازدیسنی و پیروی از اندیشه و گفتار و کردار نیک است تا همراه با زمزمه های مانترهٔ اوستا، حاضران به داد و آیین هر یک از فروزگان اهورایی راه پویند تا به رسایی و جاودانگی رسند.
دگرگونی های کوچکی در می زد، برای آیین های گوناگون پدید می آید. برای نمونه سر سفره آیین ها و جشن خوانی های شادمانه (واژه جشن خوانی از واژهٔ اوستایی یسن به معنای ستایش کردن آمده است و آیینی است که دو تن موبد (زوت و راسپی) با سرایش بخش هایی از اوستا (آفرینگان دهمان، کردهٔ سروش، همازور دهمان و...) آن را برگزار می کنند. این مراسم در برخی شادی ها و جشن ها یا آغاز به کار جایی یا برای مراسم درگذشتگان اجرا می شود.) لرک شامل شیرینی سفید نیز می شود و دیگر سیر و سداب نمی گذارند و کتاب اوستا و عکس اشوزرتشت، گلاب پاش. آینه بر روی سفره های شادی گذاشته می شود. همچنین برگ درخت سرو (نماد همیشه سبز بودن و جاودانگی) برای مراسم شادی و شاخه های مورد برای سفره های روان شایسته تر است.
کانون دانشجویان زرتشتی، آموزه هایی برای راهنمایان نمایشگاه میراث فرهنگی، تهران، ۱۳۹۰، ص ۲-۳.

پیشنهاد کاربران

چیزی که بی ارزشه


کلمات دیگر: