کلمه جو
صفحه اصلی

متلاحمه

فرهنگ فارسی

شکستگی سر که به گوشت رسیده باشد

لغت نامه دهخدا

( متلاحمة ) متلاحمة. [ م ُ ت َ ح ِ م َ ] ( ع ص ) شکستگی سر که به گوشت رسیده باشد. ( صراح اللغة ). قسمتی از شکستگی سر که جراحت از گوشت بگذرد و بر آن پوست که بر استخوان پوشیده است برسد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). شجه ، یعنی شکستگی که به گوشت رسیده باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). شکستگی که بگوشت رسد و به سمحاق نرسد. ( بحرالجواهر ). آن جراحت که از پوست بگذرد و بسمحاق نرسد. ( مهذب الاسماء ). جارمه. باذله ( در شکستگی سر ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || امراءة متلاحمة؛ زن تنگ کس از بسیاری گوشت کرانه آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). زنی که فرج وی از بسیاری گوشت کرانه آن تنگ باشد.( ناظم الاطباء ). زن تنگ فرج. ( مهذب الاسماء ). || زن که کسی جماع آن نتواند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زنی که کس با وی جماع نتواند. ( ناظم الاطباء ).

متلاحمة. [ م ُ ت َ ح ِ م َ ] (ع ص ) شکستگی سر که به گوشت رسیده باشد. (صراح اللغة). قسمتی از شکستگی سر که جراحت از گوشت بگذرد و بر آن پوست که بر استخوان پوشیده است برسد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). شجه ، یعنی شکستگی که به گوشت رسیده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شکستگی که بگوشت رسد و به سمحاق نرسد. (بحرالجواهر). آن جراحت که از پوست بگذرد و بسمحاق نرسد. (مهذب الاسماء). جارمه . باذله (در شکستگی سر). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || امراءة متلاحمة؛ زن تنگ کس از بسیاری گوشت کرانه ٔ آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زنی که فرج وی از بسیاری گوشت کرانه ٔ آن تنگ باشد.(ناظم الاطباء). زن تنگ فرج . (مهذب الاسماء). || زن که کسی جماع آن نتواند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که کس با وی جماع نتواند. (ناظم الاطباء).


دانشنامه عمومی

جراحتی که به سر وارده شده و از حیث شدت از موضحه کمتر و تنها به گوشت رسیده باشد



کلمات دیگر: