کلمه جو
صفحه اصلی

مولوزن

فرهنگ فارسی

( صفت ) نوازنده مولو : [ مرا بینند در سوراخ غاری شده مولو زن و پوشیده چوخا ] ( خاقانی . سج . ۲۶ )

لغت نامه دهخدا

مولوزن. [ زَ ] ( نف مرکب ) مولوزننده. نوازنده مولو. آنکه مولو می نوازد. آنکه نی یا شاخک جوکیان و کشیشان نوازد. ( از یادداشت مؤلف ) :
مرا بینند اندر کنج غاری
شده مولوزن و پوشیده چوخا.
خاقانی.
به بانگ و زاری مولوزن از دیر
به بند آهن اسقف بر اعضا.
خاقانی.
و رجوع به مولو شود.

فرهنگ عمید

نوازندۀ مولو، آن که مولو می زند: ( مرا بینند در سوراخ غاری / شده مولو زن و پوشیده چو خا (خاقانی: ۲۶ ).


کلمات دیگر: