کلمه جو
صفحه اصلی

ارحبی

فرهنگ فارسی

گشاده شو

لغت نامه دهخدا

ارحبی . [ اَ ح ِ ] (ع فعل امر) گشاده شو. دور بمان . کلمه ایست که بدان اسپ و شتر ماده را زجر کنند. (منتهی الارب ).


ارحبی . [ اَ ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به ارحب ، بطنی از همدان . مشهور بدین نسبت ابوحذیفة سلمةبن صهیب الارحبی از تابعین است و حذیفةبن الیمان از او روایت داردو از وی خیثمةبن عبدالرحمن روایت کند. حدیث او در صحیح مسلم در کتاب الاطعمة آمده است . (انساب سمعانی ).


ارحبی. [ اَ ح َ ] ( ص نسبی ) منسوب به ارحب ، بطنی از همدان. مشهور بدین نسبت ابوحذیفة سلمةبن صهیب الارحبی از تابعین است و حذیفةبن الیمان از او روایت داردو از وی خیثمةبن عبدالرحمن روایت کند. حدیث او در صحیح مسلم در کتاب الاطعمة آمده است. ( انساب سمعانی ).

ارحبی. [ اَ ح ِ ] ( ع فعل امر ) گشاده شو. دور بمان. کلمه ایست که بدان اسپ و شتر ماده را زجر کنند. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: