نام دژی معروف
ارجیس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ارجیس. [ اَ ] ( اِخ ) ( بحر یا بحیره ٔ... ) اَرجیش. دریاچه ای در منتهای جنوب شرقی دریاچه وان. دریاچه خلاط. بحیره طرّیخ. ابن البیطار گوید این دریاچه به آذربایجان است و ماهی طرّیخ را از آنجا ببغداد آرند:
تا بخط شط ارجیش درنگ است مرا
بحر ارجیش ز طبعم صدف افزود صدف
بحر ارجیش فزود از قدم من زان سانک
بحر ارجیش ( ؟ ) ز یونس شرف افزود شرف.
ارجیس. [ اَ ] ( اِخ ) نام دژی معروف. ( آنندراج ). و ظاهراً مراد قلعه ارجیش است.
تا بخط شط ارجیش درنگ است مرا
بحر ارجیش ز طبعم صدف افزود صدف
بحر ارجیش فزود از قدم من زان سانک
بحر ارجیش ( ؟ ) ز یونس شرف افزود شرف.
خاقانی.
ارجیس. [ اَ ] ( اِخ ) نام دژی معروف. ( آنندراج ). و ظاهراً مراد قلعه ارجیش است.
ارجیس . [ اَ ] (اِخ ) (بحر یا بحیره ٔ...) اَرجیش . دریاچه ای در منتهای جنوب شرقی دریاچه ٔ وان . دریاچه ٔ خلاط. بحیره ٔ طرّیخ . ابن البیطار گوید این دریاچه به آذربایجان است و ماهی طرّیخ را از آنجا ببغداد آرند:
تا بخط شط ارجیش درنگ است مرا
بحر ارجیش ز طبعم صدف افزود صدف
بحر ارجیش فزود از قدم من زان سانک
بحر ارجیش (؟) ز یونس شرف افزود شرف .
تا بخط شط ارجیش درنگ است مرا
بحر ارجیش ز طبعم صدف افزود صدف
بحر ارجیش فزود از قدم من زان سانک
بحر ارجیش (؟) ز یونس شرف افزود شرف .
خاقانی .
ارجیس . [ اَ ] (اِخ ) نام دژی معروف . (آنندراج ). و ظاهراً مراد قلعه ٔ ارجیش است .
کلمات دیگر: