کلمه جو
صفحه اصلی

اردشیر دارو

فرهنگ فارسی

اردشیران و آن دارویی باشد در نهایت تلخی

لغت نامه دهخدا

اردشیردارو. [ اَ دَ ] ( اِ مرکب ) اردشیران. ( جهانگیری ). و آن داروئی باشد در نهایت تلخی. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). در یکی از مآخذ نوعی از امرود تلخ.


کلمات دیگر: