بوییدن خواستن، بوکشیدن، بوییدن، بویافتن، بوی بردن( مصدر ) ۱ - طلب بوی کردن . ۲ - بوی کردن بوییدن . ۳ - بوی بردن دریافتن پی بردن .بو کردن
استشمام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بو کردن. بوئیدن. ( غیاث ). بو یافتن از چیزی. انبوئیدن . ( برهان ). بوی بردن. بو کشیدن. شنیدن. شم . || بوئیدن خواستن. ( منتهی الارب ). طلب بو کردن. بوی کردن خواستن.- استشمام کردن ؛ بوئیدن. استنشاق کردن.