کلمه جو
صفحه اصلی

بغیر


برابر پارسی : بجز

فرهنگ فارسی

بغیر از بجز . توضیح لازم الاضافه است . یا بغیر از . بجز بغیر : ( آن کوه بغیر از یک راه پیچا پیچ معبری ندارد. )

لغت نامه دهخدا

بغیر.[ ب َ ] ( ع ص ) شتری که به بیماری بغر مبتلا باشد. ج ، بُغاری یا بَغاری ̍. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

بغیر. [ ب ِ غ َ / غ ِ رِ ] ( حرف اضافه مرکب ) کلمه استثناء یعنی مگر، بدون و بجز و باستثناء. ( ناظم الاطباء ).

بغیر. [ ب ِ غ َ / غ ِ رِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) کلمه ٔ استثناء یعنی مگر، بدون و بجز و باستثناء. (ناظم الاطباء).


بغیر.[ ب َ ] (ع ص ) شتری که به بیماری بغر مبتلا باشد. ج ، بُغاری یا بَغاری ̍. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی دَسَّاهَا: آن را آلوده کرد (از دسّ به معنی چیزی را پنهانی داخل در چیز دیگر کردن ، و مراد از این کلمه در آیه مورد بحث به قرینه اینکه در مقابل تزکیه ذکر شده ، این است که انسان نفس خود را به غیر آن جهتی که طبع نفس مقتضی آن است سوق دهد ، و آن را بغیر آن تربیتی که م...
معنی عَدْواً: ظلم - تجاوز(عدو به معنای تجاوز و ضد التیام است که اگر نسبت به قلب ملاحظه شود عداوت و دشمنی را معنا میدهد ، و اگر نسبت به راه رفتن ملاحظه شود معنای دویدن را ، و نسبت به اخلال در عدالت در معامله معنای عدوان و ظلم را میدهد ، و به این معنا در آیه فیسبوا ...
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
غیر (۱۵۴ بار)

پیشنهاد کاربران

به استثناء


کلمات دیگر: