کلمه جو
صفحه اصلی

نمایشی

فارسی به انگلیسی

demonstrative, dramatic, exhibition, scenic, spectacular, stagy, stilted, theatrical

فارسی به عربی

تفسیری , جمیل , مثیر

مترادف و متضاد

expositive (صفت)
تشریحی، نمایشی، توضیحی، نمایشگاهی، تفسیری

scenic (صفت)
خوش منظر، نمایشی، صحنه ای، مجسم کننده

demonstrative (صفت)
نمایشی، اثبات کننده، مدلل کننده، شرح دهنده

dramatic (صفت)
نمایشی، درهم

exhibitive (صفت)
نمایشی، نشان دادنی، جلوه دهنده

expository (صفت)
نمایشی، توضیحی، تفسیری

flashy (صفت)
نمایشی، زرق و برق دار، درخشانی

stagy (صفت)
نمایشی، پر جلوه، صحنه ای، درخور نمایشگاه، مناسب نمایش

فرهنگ فارسی

در خور نمایش . اهل نمایش .

مربوط به نمایش


لغت نامه دهخدا

نمایشی. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ] ( ص نسبی ) درخور نمایش. اهل نمایش. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگستان زبان و ادب

{theatrical, scenic} [هنرهای نمایشی] مربوط به نمایش


کلمات دیگر: