کلمه جو
صفحه اصلی

بطالت


مترادف بطالت : بی کارگی، بی کاری، تنبلی، تن پروری، کاهلی ، اهمال، لاقیدی، بیهوده سرایی، بیهوده گویی، یاوه گویی، هزل

متضاد بطالت : کارایی، فعالیت

برابر پارسی : بیکاری، بیهودگی، تن آسایی، تن پروری

فارسی به انگلیسی

idleness, vanity, idlenss

vanity, idleness


idleness, vanity


فارسی به عربی

سفاهة

مترادف و متضاد

۱. بیکارگی، بیکاری، تنبلی، تنپروری، کاهلی ≠ کارایی، فعالیت
۲. اهمال، لاقیدی
۳. بیهودهسرایی، بیهودهگویی، یاوهگویی
۴. هزل


vanity (اسم)
پوچی، غرور، خود بینی، بیهودگی، بطالت، بادسری

inanity (اسم)
پوچی، کار بیهوده، بیهودگی، بطالت، بی مغزی

idleness (اسم)
گیجی، بیهودگی، بطالت، کند ذهنی، بیکاری تنبلی

idlesse (اسم)
بیهودگی، بطالت، بیکاری تنبلی

بی‌کارگی، بی‌کاری، تنبلی، تن‌پروری، کاهلی ≠ کارایی، فعالیت


فرهنگ فارسی

دلیرشدن، دلیربودن، دلیری، شجاعت ، بیکاربودن، بیکاری، ولگردی
۱- ( مصدر ) شجاع گردیدن دلیر شدن . ۲- ( اسم ) شجاعت دلیری .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع . بطالة ] ۱ - (مص ل . ) دلیر شدن . ۲ - (اِمص . ) شجاعت ، درگیری .
(بَ لَ ) [ ع . بطالة ] ۱ - (مص ل . ) بیکاره بودن . ۲ - (اِمص . ) بیهوده گویی .

( ~.) [ ع . بطالة ] 1 - (مص ل .) دلیر شدن . 2 - (اِمص .) شجاعت ، درگیری .


(بَ لَ) [ ع . بطالة ] 1 - (مص ل .) بیکاره بودن . 2 - (اِمص .) بیهوده گویی .


لغت نامه دهخدا

بطالت. [ ب َ/ ب ِ ل َ ] ( ع اِمص ) بیکاری و کاهلی و معطلی. ( ناظم الاطباء ). بیکار و معطل بودن. ( غیاث ). بیکاری و هزل. ( فرهنگ نظام ) :
جز یاد دوست هرچه کنی عمر ضایع است
جز سرّ عشق هرچه بگویی بطالت است.
سعدی ( غزلیات ).
بهرزه بی می و معشوق عمر میگذرد
بطالتم بس ، از امروز کار خواهم کرد.
حافظ.
خان مزبور از راه بِطالَت اظهار بَطالَت نموده... ( دره نادره چ 1341 هَ. ش. انجمن آثار ملی ص 400 ). و رجوع به مرآت الخیال ص 332 شود.

بطالت. [ ب َ ل َ ] ( ع اِ مص ) شجاعت و دلیری. ( ناظم الاطباء ). دلیری. ( غیاث ) ( فرهنگ نظام ). مردانگی : خان مزبور از راه بِطالت اظهار بَطالَت نمود. ( دره نادره چ 1341 هَ. ش. انجمن آثار ملی ص 400 ).

بطالة. [ ب ِ ل َ ] ( حامص ) بطوله. شجاع و دلیر گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). دلیری. ( آنندراج ). سخت دلیر و کارزاری شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). دلیری. بُطولَة ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به همین مصدر شود.

بطالة. [ ب َ ل َ ] ( ع مص ) بطولة. بازماندن از عمل و کار.( ناظم الاطباء ). بیکار شدن ، بطل الاجیر؛ معطل و بیکار شد مزدور. ( منتهی الارب ). بیکار شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بیکاری. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( نصاب ). || هزل گفتن. بطل فی حدیثه بطالة. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). و رجوع به بطالت شود.

بطالت . [ ب َ ل َ ] (ع اِ مص ) شجاعت و دلیری . (ناظم الاطباء). دلیری . (غیاث ) (فرهنگ نظام ). مردانگی : خان مزبور از راه بِطالت اظهار بَطالَت نمود. (دره ٔ نادره چ 1341 هَ . ش . انجمن آثار ملی ص 400).


بطالت . [ ب َ/ ب ِ ل َ ] (ع اِمص ) بیکاری و کاهلی و معطلی . (ناظم الاطباء). بیکار و معطل بودن . (غیاث ). بیکاری و هزل . (فرهنگ نظام ) :
جز یاد دوست هرچه کنی عمر ضایع است
جز سرّ عشق هرچه بگویی بطالت است .

سعدی (غزلیات ).


بهرزه بی می و معشوق عمر میگذرد
بطالتم بس ، از امروز کار خواهم کرد.

حافظ.


خان مزبور از راه بِطالَت اظهار بَطالَت نموده ... (دره ٔ نادره چ 1341 هَ . ش . انجمن آثار ملی ص 400). و رجوع به مرآت الخیال ص 332 شود.

فرهنگ عمید

۱. بیکار بودن، بیکاری.
۲. ولگردی.
۳. [قدیمی] دلیری، شجاعت.

فرهنگ فارسی ساره

تن آسایی، بیکاری، تن پرور


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بِطالت از باطل گرفته شده که ضدّ حق است.
به پیروی و متابعت از جهالت و نادانی و چیزهای پوچ و بی معنی بطالت گفته میشود و به کار ها و رفتار هایی که بدون هیچ هدف و نتیجهای عقلانی صورت پذیرد، کار لغو و بیهوده گفته میشود که در قرآن و روایات با تعابیر مختلفی از جمله " لغو " و " عبث " از آن یاد شده است. از آن جا که بطالت سبب تباه شدن عمر مفید انسان است، برخورد شدید و تندی با این خصلت زشت و ناپسند در آیات و روایات شده است که در ذیل به گوشه هایی از آن اشاره میشود.

تضییع عمر در قرآن
برخلاف کسانی که انسان و جهان را بی هدف میدانند و مرگ را مساوی با نیستی می انگارند، اسلام برای انسان و جهان هدفی والا و ارزشمند قائل است و هیچ چیز را ر ها شده و بی مقصد نمیداند. از نظر قرآن، انسان از بسیاری از مخلوقات الهی ارزشمندتر و به عنوان جانشین خدا در روی زمین انتخاب شده است. و خداوند او را مأمور به عبادت خود و عمران و آبادانی زمین نموده است و پس از مدت زمان محدود به سوی او بازخواهد گشت. با این وجود کسانی هستند که به اهمیت موضوع پینبرده و خود را آنچنان مشغول کارهای پوچ و بیهوده کردهاند که گویا هیچگاه از این جهان رخت برنخواهند بست. خداوند در وصف حال اینگونه افراد به رسول خود چنین میفرماید: «آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه‏ور باشند و سرگرم بازی شوند تا روزی را که به آن ها وعده داده شده است ملاقات کنند (و نتیجه کار خود را ببینند) !» معنای آیه این است که آن ها را ر ها کن تا در کارهای باطل خود فرو روند و در دنیای خود به بازی سرگرم باشند و به خاطر این سرگرمی از اندیشیدن درباره آینده خود غافل گردند تا ناگهان آن روزی را که از عذابش زنهارشان می‏دادی ببینند و آن روز قیامت است.

حقیقت تکذیب کنندگان آیات الهی
در آیه ی دیگری در قرآن چنین آمده است: «وای در آن روز بر تکذیب‏کنندگان، همان ها که در سخنان باطل به بازی مشغولند!» این تعریف برای شخصیت مکذّبان ما را به دو حقیقت مهم راهنمایی می‏کند:اول: این که مکذّب تنها کسی نیست که رسالت اسلامی را باطل می‏داند، بلکه هر انسانی است که در زندگی از قبول و تحمّل مسئولیت می‏گریزد. دوم: تکذیب کنندگان برای فرار از تحمّل مسئولیت، رسالت را تکذیب می‏کنند؛ مگر چنان نیست که رسالت مردمان را به کوشش و جهاد و انفاق و... می‏خواند، پس چه به تر که به آن کافر شوند تا انجام هیچ یک از این وظایف گردنگیر آنان نشود! ولی آیا از عذاب خدا به کجا می‏توانند بگریزند؟»

تضییع عمر در روایات
...

[ویکی اهل البیت] بطالت از باطل گرفته شده که ضدّ حق است. برای همین به پیروی و متابعت از جهالت و نادانی و چیزهای پوچ و بی­معنی بطالت گفته می­شود و به کارها و رفتارهایی که بدون هیچ هدف و نتیجه­ای عقلانی صورت پذیرد، کار لغو و بیهوده گفته می­شود که در قرآن و روایات با تعابیر مختلفی از جمله "لغو" و "عبث" از آن یاد شده است.
از آنجا که بطالت سبب تباه شدن عمر مفید انسان است، برخورد شدید و تندی با این خصلت زشت و ناپسند در آیات و روایات شده است که در ذیل به گوشه­هایی از آن اشاره می­شود.
برخلاف کسانی که انسان و جهان را بی­هدف می­دانند و مرگ را مساوی با نیستی می­انگارند، اسلام برای انسان و جهان هدفی والا و ارزشمند قائل است و هیچ­چیز را رها شده و بی­مقصد نمی­داند.
از نظر قرآن، انسان از بسیاری از مخلوقات الهی ارزشمندتر و به عنوان جانشین خدا در روی زمین انتخاب شده است. و خداوند او را مأمور به عبادت خود و عمران و آبادانی زمین نموده است و پس از مدت زمان محدود به سوی او بازخواهد گشت.
با این وجود کسانی هستند که به اهمیت موضوع پی­نبرده و خود را آن­چنان مشغول کارهای پوچ و بیهوده کرده­اند که گویا هیچ­گاه از این جهان رخت برنخواهند بست. خداوند در وصف حال این­گونه افراد به رسول خود چنین می­فرماید: «آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه ور باشند و سرگرم بازی شوند تا روزی را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند(و نتیجه کار خود را ببینند)!».
معنای آیه این است که آنها را رها کن تا در کارهای باطل خود فرو روند و در دنیای خود به بازی سرگرم باشند و به خاطر این سرگرمی از اندیشیدن درباره­ی آینده­ی خود غافل گردند تا ناگهان آن روزی را که از عذابش زنهارشان می دادی ببینند و آن روز قیامت است.
در آیه­ی دیگری در قرآن چنین آمده است: «وای در آن روز بر تکذیب کنندگان، همانها که در سخنان باطل به بازی مشغولند!».

پیشنهاد کاربران

به هدر دادن وقت
هدر دادن وقت دیگران


کلمات دیگر: