کلمه جو
صفحه اصلی

استمالت


مترادف استمالت : دلجویی، مهربانی، نوازش

فارسی به انگلیسی

conciliation, pacification, palliation, placation, propitiation, redress

affability, encouragement by soft words, conciliation


مترادف و متضاد

propitiation (اسم)
دلجویی، استمالت، فرونشاندن خشم و غضب

دلجویی، مهربانی، نوازش


فرهنگ فارسی

مایل شدن ، بطرف ودمیل دادن، بسوی خودمتمایل ساختن، بسوی خود آوردن، کسی راباسخن خوش دلجویی کردن، دلخوشی دادن
۱ - ( مصدر ) کسی را بسخن خویش بسوی خود خواندن دلجویی کردن دل گرم کردن کسی را . ۲ - نرمی کردن . ۳ - ( اسم ) دلجویی نوازش . ۴ - ( مصدر ) مایل شدن میل کردن بسویی . ۵ - بمعنی گوشمالی گرفته شده : ( هستم از استمالت دوران چون شتر مرغ عاجز و حیران . ) ( سنائی )

فرهنگ معین

(اِ تِ لَ ) [ ع . استمالة ] ۱ - (مص م . ) دلجویی کردن . ۲ - (اِمص . ) دلجویی ، نوازش . ۳ - (مص ل . ) میل کردن به سویی .

فرهنگ عمید

دلجویی کردن.

پیشنهاد کاربران

دلجویی
و با مسعود طریق استمالت می سپردند
مجمع الانساب ص65

کسی را به سخن خویش به سوی خود خواندن، دلجویی کردن، دل گرم کردن کسی را. نرمی کردن. ( اِمص. ) دلجویی، نوازش. ( مص ل. ) مایل شدن، میل کردن به سویی. ( ف. ) به معنی گوشمالی گرفته شده.

استمالت یا سیاست استمالت در معنای پراکماتیزم خود در عامه ـ پاچه خواری ـ و عامه تر از آن ـ مردم فهم ـ متمایل به خواسته فردی بطور شنیع و استفاده از هر ابزاری مشمئزی که طرف مخاطب را به خواسته های خود جذب کند ـ

دل جویی کردن
تلاش برای ناراحتی کسی را از بین بردن
با مهربانی و نرمی رفتار کردن

برای مثال : مثلا ۱ با ۲ قهر کرده و ۲ تلاش برای دلجویی از ۱ می کند

تفقّد

به دلجویی از کسی پرداختن


کلمات دیگر: