مترادف بغلی : بغل دستی، پهلویی، کناری، آمخته به بغل شدن، شیشه شراب کوچک و مستطیلی، نوعی قطع کتاب
بغلی
مترادف بغلی : بغل دستی، پهلویی، کناری، آمخته به بغل شدن، شیشه شراب کوچک و مستطیلی، نوعی قطع کتاب
فارسی به انگلیسی
carried in arms, [n.] flask
مترادف و متضاد
صفت
بغلدستی، پهلویی، کناری
آمخته به بغل شدن
شیشهشراب (کوچک و مستطیلی)
نوعی قطع کتاب
۱. بغلدستی، پهلویی، کناری
۲. آمخته به بغل شدن
۳. شیشهشراب (کوچک و مستطیلی)
۴. نوعی قطع کتاب
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
بغلی. [ ب َ / ب َ غ َ ] ( ص نسبی ) هرچیز منسوب و متعلق ببغل. ( ناظم الاطباء ). چیز کوچکی که در بغل گنجد مثال ساعت بغلی ، دفتر بغلی. ( فرهنگ نظام ). کیف بغلی. قرآن بغلی. چیزی که در بغل گنجد و بمجاز کوچک. ( آنندراج ). || هر چیزی که بتوان در زیر بغل جای داد. ( ناظم الاطباء ) :
یار هم سرو قد و هم بغلی مطلوبست
روز هم گاه بلند است و گهی کوتاهست.
یار هم سرو قد و هم بغلی مطلوبست
روز هم گاه بلند است و گهی کوتاهست .
واله هروی (از آنندراج ).
|| هرچیز خرد و کوچک . || شیشه ٔ کوچکی پهن که در آن آب لیمو و جز آن کنند. || (اِ) بیماری مر شتران را که ران را بشکم مالند. || نوعی از جرس و زنگ کر و کم صدا. || فندی در کشتی گیری . (ناظم الاطباء). || قرآن کوچکی که مردم هندوستان بسفر در بغل دارند. (از ناظم الاطباء). کنایه از قرآن کوچک تقطیع که آنرا بسفر در بغل توان داشت . (غیاث ) (آنندراج ).
بغلی . [ ب َ / ب َ غ َ] (اِ) یا رأس البغلی . درهم بغلی که در کتب فقهی مرقوم است منسوب است به بَغل یهودی ضراب که او را رأس البغل نیز میگفتند. (از برهان ذیل بغل ) (از آنندراج ذیل بغل ). سکه ای منسوب به بغل یهودی . (ناظم الاطباء). درهم ایرانی که وافیة نیز گویند. (دزی ج 1 ص 101). درهم ایرانی . در مجمعالبحرین آمده : درهم بغلی منسوب بسکه زن مشهور موسوم به رأس البغل است . و نیز بفتح غین و تشدید باء بغلی خوانده اند منسوب بشهری نزدیک حله و آن شهری مشهور در عراق است و وجه اول اشهر است . ودرهم شرعی دون درهم بغلی است . (نقود ص 22ح ). در باب اصل این تسمیه رجوع به فولرس ، 1، 251 الف و 840 ب شود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سکه های کسرویه بوده است که رأس البغل برای عمربن خطاب زده است و صورت آن شاهنشاه است بر تخت نشسته و زیر تخت بفارسی نوشته اند «نوش خور». (یادداشت مؤلف از حیات الحیوان دمیری ). و رجوع به فرهنگ نظام و بغل و درهم بغلی شود.
فرهنگ عمید
۲. ویژگی هرچیزی که بتوان در جیب بغل جا داد: دفتر بغلی.
۳. دارای عادتِ در آغوش دیگران بودن: کودک بغلی.
۴. (اسم ) ظرف شیشه ای با دهانۀ باریک و بدنۀ مستطیل شکل برای نوشیدنی های الکلی.