کلمه جو
صفحه اصلی

تلبس


مترادف تلبس : جامه پوشی، آمیختگی، ابهام، تلبیس، جامه پوشیدن، لباس پوشیدن، ملبس شدن، مبهم شدن، آمیخته شدن، اشتباه شدن

فارسی به انگلیسی

to wear one's clothes, clothe oneself

مترادف و متضاد

۱. جامهپوشی
۲. آمیختگی، ابهام، تلبیس
۳. جامه پوشیدن، لباسپوشیدن، ملبس شدن
۴. مبهم شدن، آمیختهشدن
۵. اشتباه شدن


فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) جامه پوشیدن لباس پوشیدن . ۲ - آمیخته شدن کار مبهم گشتن . ۳ - ( اسم ) جامه پوشی . ۴ - آمیختگی ایهام . جمع : تلبسات .

فرهنگ معین

(تَ لَ بُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - لباس پوشیدن . ۲ - آمیخته و مبهم شدن کار.

لغت نامه دهخدا

تلبس. [ ت َ ل َب ْ ب ُ ] ( ع مص ) آمیخته و مبهم گردیدن کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در دست چفسیدن طعام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چسبیدن غذا بدست. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) پوشیدگی و پوشیدگی لباس. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. لباس پوشیدن.
۲. پوشیده شدن.
۳. آمیخته و مبهم شدن کار.


کلمات دیگر: