کلمه جو
صفحه اصلی

تقلیل


مترادف تقلیل : کاهش، کسر ، کاستن، کاهش دادن

متضاد تقلیل : تکثیر، تزاید، کم کردن

برابر پارسی : کاهش، کاستن، کم کردن

فارسی به انگلیسی

diminution, reduction, decrease, depletion

diminution, reduction


decrease, deduction, subtraction


decrease, depletion, diminution, reduction


فارسی به عربی

تخفیض

مترادف و متضاد

reduction (اسم)
کاهش، اختصار، تبدیل، تقلیل، تنزیل، احیا، ساده سازی، احاله

diminution (اسم)
کاهش، تحقیر، تقلیل، کسر، کمشدگی

depletion (اسم)
خون گیری، تقلیل، تخلیه، نقصان، تهی سازی، رگ زنی، نهی سازی

cutback (اسم)
تقلیل

reductional (صفت)
کاهش، اختصار، تبدیل، تقلیل، احیا، احاله

کاهش، کسر ≠ تکثیر، تزاید


۱. کاهش، کسر ≠ تکثیر، تزاید
۲. کاستن، کاهش دادن ≠ کم کردن


فرهنگ فارسی

کم کردن، کاستن
۱ -( مصدر ) برپی رفتن.۲ - مانندگی کردن . ۳ - ( اسم ) پیروی . جمع : تقلیلات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) کاهش دادن ، کاستن .

لغت نامه دهخدا

تقلیل. [ ت َ ] ( ع مص ) اندک کردن و به اندکی فانمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). اندک کردن. ( دهار ). اندک گردانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). کم کردن و کم نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کم کردگی و کم شدگی و کمی و قلت. ( ناظم الاطباء ). || کم قرار دادن چیزی را در نزد کسی یا آنکه کم تصور کردن چیزی را اگرچه کم نبود. ( ازناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). قلله ُ فی عینه ؛ ای اراه ایاه قلیلاً. ( منتهی الارب ). || نزد قاریان بمعنی اماله است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- برتقلیل ؛ دست کم. حداقل. لااقل :
وانگهی قال قال حدثنا
گفته ای صدهزار بر تقلیل.
ناصرخسرو.

فرهنگ عمید

کم کردن، کاستن.

فرهنگ فارسی ساره

کاهش


پیشنهاد کاربران

این واژه تازى ( اربى ) است و سپارش میگردد بجاى آن از واژه هاى کاستارى Kastari ( پهلوى: تقلیل ، کاهش ) ، کاهینKahin ( پهلوى: تقلیل ، کسر ، تخفیف ) ، کاهانش Kahanesh ( تقلیل و کاهش دهى ) و واژه ى نیرفسشNirfsesh ( پهلوى: تقلیل، کم سازى ) بهره بجویید. در پهلوى نیرفْسیدن
Nirfsidan : کم شدن ، تنزل و تقلیل یافتن


کلمات دیگر: