کلمه جو
صفحه اصلی

تقبل


مترادف تقبل : پذرفتاری، پذیرش، تعهد، تکفل، ضمان، ضمانت، قبول، کفالت، گردن گیری، پذیرفتن، به عهده گرفتن، قبول کردن

برابر پارسی : پذیرفتن، گرفتن به گردن

فارسی به انگلیسی

accepting, undertaking, assumption, assurance, engagement

assumption, assurance, engagement, undertaking


مترادف و متضاد

پذرفتاری، پذیرش، تعهد، تکفل، ضمان، ضمانت، قبول، کفالت، گردن‌گیری


پذیرفتن


به‌عهده گرفتن، قبول کردن


assumpsit (اسم)
تقبل، مقاطعه کاری، تقبل دیون دیگری، ادعای خسارت

۱. پذرفتاری، پذیرش، تعهد، تکفل، ضمان، ضمانت، قبول، کفالت، گردنگیری
۲. پذیرفتن
۳. بهعهده گرفتن، قبول کردن


فرهنگ فارسی

قبول کردن، پذیرفتن، بعهده گرفتن
۱ -( مصدر ) پذیرفتن بگردن گرفتن بعهده گرفتن . ۲ -( اسم ) پذرفتاری پذرفتگای . ۳ - هنگامی که مودی مالیات با مامور مالیات در مورد پرداخت مالیاتی که بازدید و تخمین شده بود توافق میکرد حقوق و عوارضی از او میگرفتند که تقبل نام داشت ( آق قویونلو ) . جمع : تقبلات .

فرهنگ معین

(تَ قَ بُّ ) [ ع . ] (مص م . ) پذیرفتن ، به عهده گرفتن .

لغت نامه دهخدا

تقبل. [ ت َ ق َب ْ ب ُ ] ( ع مص ) پذیرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ). پذیرفتن و قبول کردن. ( غیاث اللغات ). و در دعا گویند: تقبل اﷲ اعمالکم ؛ یعنی خدای تعالی کردارهای شما را بپذیرد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). || گرفتن چیزی. ( از اقرب الموارد ). || ضامن دادن عامل.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ضامن گرفتن بر کار از کارکن. ( ناظم الاطباء ). || همانند شدن مرد پدر خود را. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. قبول کردن، پذیرفتن.
۲. به عهده گرفتن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَقَبَّلْ: قبول کن
معنی تُقْبَلَ: که قبول شود
معنی تُقُبِّلَ: قبول شد
معنی مَا تُقُبِّلَ: قبول نمی شود
معنی لَّن تُقْبَلَ: هرگز پذیرفته نمی شود
ریشه کلمه:
قبل (۲۹۴ بار)


کلمات دیگر: