کلمه جو
صفحه اصلی

تفنن


مترادف تفنن : تفریح، سرگرمی، وقت گذرانی

برابر پارسی : خوش گذرانی، سرگرمی

فارسی به انگلیسی

hobby, diversion, amusement, fancy

diversion, amusement, fancy


hobby


مترادف و متضاد

تفریح، سرگرمی، وقت‌گذرانی


فرهنگ فارسی

گونه گونه شدن، گوناگون شدن، باکارهای گوناگون، سرگرم شدن، کاریاهنربطرزگوناگون انجام دادن
۱ -( مصدر ) گوناگون شدنگونه گونه گشتن . ۲ - امری را بطرق مختلف انجام دادن . ۳- ببازی ها و تفریحات گوناگون مشغول شدن. ۴ - ( اسم ) سرگرمی متنوع . جمع : تفننات .

فرهنگ معین

(تَ فَ نُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - گوناگون شدن . ۲ - به سرگرمی های مختلف مشغول شدن .

لغت نامه دهخدا

تفنن. [ ت َ ف َن ْ ن ُ ] ( ع مص ) نوع نوع شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). گونه گونه شدن. ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تنوع فنون چیزی. ( از اقرب الموارد ). || شاخ در شاخ شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || چون شاخ لرزان شدن کسی. || گونه گونه سخن گفتن و از هرگونه سخن گفتن. ( از اقرب الموارد ). || در فارسی زبانان امروزین ، تفرج و تماشا و وقت گذرانی و بازی و لهو و لعب. کردن کاری از روی هوا و هوس. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. به بازی و کارهای گوناگون سرگرم شدن.
۲. [قدیمی] گونه گونه شدن، گوناگون شدن.
۳. [قدیمی] کاری یا هنری را به طرزهای گوناگون انجام دادن.

دانشنامه عمومی

سَرگَرمی یا تَفَنُّن به فعالیت هایی گفته می شود که در آن توجه مخاطبان یا شرکت کنندگان به موضوعی یا کنشی سرگرم کننده جلب می شود. به کسی که این کار را انجام می دهد، سرگرمی ساز می گویند.
پویانمایی
شرط بندی
گپ زدن
سیرک
رقص
میگساری
شکار
گیشا
خنداندن (کاری که دلقک ها، کمدین ها، جوک گوها، یا وب گاه های اینترنتی شوخی آمیز می کنند)
نمونه های تفنن و سرگرمی از این دستند:

پیشنهاد کاربران

تفریح

سرگرمی . .


کلمات دیگر: