کلمه جو
صفحه اصلی

استنباط


مترادف استنباط : برداشت، درک، دریافت، فهم

برابر پارسی : برداشت، اندریافت، برداشت کردن، پی بردن، دریافتن

فارسی به انگلیسی

inference, perception, deduction, presumption

inference, presumption


inference, perception


فارسی به عربی

اتل , فرضیة ، استنباط

عربی به فارسی

برون يابي , رويش , جوانه زني , سبز شدن , ابتكار , استخراج , ابداع , استنتاج , استدلال , استنباط


مترادف و متضاد

برداشت، درک، دریافت، فهم


deduction (اسم)
قیاس، وضع، استنتاج، استنباط، کسر، نتیجه گیری، پی بردن از کل به جزء یا از علت به معلول

presumption (اسم)
جسارت، احتمال، گستاخی، فرض، استنباط

corollary (اسم)
فرع، نتیجه فرعی، نتیجه، استنباط

follow (اسم)
استنباط

elicitation (اسم)
استنباط، استخراج

فرهنگ فارسی

← استنباط آماری


بیرون آوردن چیزی، بیرون آوردن ودرک کردن مطلبی ازمطلب دیگر، دریافتن امری به قوه فهم واجتهادخود
۱ - ( مصدر ) بیرون آوردن چیزی را در آوردن . ۲ - ( اسم ) دریافت معنی و مفهوم چیزی بر اثر دقت و تیزهوشی . جمع : استنباطات . یا قو. استنباط . قو. استخراج حقایق و مطالب .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بیرون آوردن چیزی . ۲ - (اِمص . ) ادراک و دریافت معنی و مفهوم چیزی بر اثر دقت و تیزهوشی .

لغت نامه دهخدا

استنباط.[ اِ تِم ْ ] ( ع مص ) به آب رسیدن چاه کن. آب برآوردن.( منتهی الارب ). بیرون آوردن آب. ( تاج المصادر بیهقی ).الاستنباط، استخراج الماء من العین ، من قولهم نبط الماء، اذا خرج من منبعه. ( تعریفات جرجانی ). || نبطی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نبطی شدن قوم. || بیرون آوردن چیزی. ( منتهی الارب ). طلب ظهور امری کردن. || چیدن. || استنبط الفقیه ؛ اذا استخرج الفقه الباطن بفهمه و اجتهاده. ( منتهی الارب ). الاستنباط اصطلاحاً استخراج المعانی من النصوص بفرط الذهن و قوة القریحة. ( تعریفات جرجانی ) : تا وی آن را بخرد و عقل خود استنباط کردی. ( تاریخ بیهقی ص 100 ). || استنبط ( مجهولاً )؛ یعنی آشکارا شد بعد پنهان شدن. ( منتهی الارب ).
- علم استنباط المعادن و المیاه ؛و هو علم یبحث فیه عن تعیین محل المعدن و المیاه اذالمعدنیات لابد لها من علامات یعرف بها عروقها و هو من فروع علم الفراسة. ( کشف الظنون ).
- علم استنباطالمیاه ؛ و هو علم تتعرف منه کیفیة استخراج المیاه الکامنة فی الارض و اظهارها و منفعته احیاء الارضین المیتة و افلاحها. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ عمید

درک کردن مطلبی از مطلب دیگر، دریافتن امری به قوۀ فهم و اجتهاد خود.

دانشنامه عمومی

استنباط یا استنتاج به فرایند یافتن و اثبات کردن نتیجه های منطقی از پیش فرض ها یا حقیقت ها گفته می شود. قاعده های استنباط معتبر در علم منطق بحث و بررسی می شوند. استنباط در لغت به معنی «به آب رسیدن چاه کن» است و در اصطلاح به معنی آشکارشدن مجهول است.
Wikipedia contributors, "Inference," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed January 25, 2015).
از نقطه نظری دیگر، استنباط را می توان ابزاری عقلانی دانست که براساس مشاهدهٔ حقایق فهم جدیدی را پیدا می کند. استنباط از این دیدگاه به معنی اثبات کردن گزاره نیست، بلکه به معنی یافتن راه های جدیدی برای بررسی و تحقیق است. بر مبنای این دیدگاه، دو نوع استنباط می توان تعریف کرد: استقرا و استدلال استنتاجی.
روش های استنباط انسانی در رشتهٔ روان شناسی شناختی مطالعه می شوند و محققان در رشتهٔ هوش مصنوعی تلاش می کنند که روش های استنباط انسان را در ماشین ها شبیه سازی کنند. استنباط آماری روش های ریاضی را برای استنباط در حضور عدم قطعیت استفاده می کند که استنباط قطعی را به حالت های دارای عدم قطعیت گسترش می دهد.
استنباط های اشتباه مغالطه نامیده می شوند. فیلسوفان منطق مادی فهرستی از مغالطه ها را گردآوری کرده و روان شناسان شناختی دلایل مغالطه توسط انسان ها را با بررسی ابزارهای شناختی انسان مطالعه می کنند.

دانشنامه آزاد فارسی

اِستِنباط
(در لغت به معنای کشیدن آب از اعماق زمین) و در اصطلاح اصول فقه فهم احکام شرعی از منابع معتبر به طور روشمند از سوی کسی که صلاحیت دارد. به بیان دیگر، استنباط یعنی اجتهاد و به مجتهد مستنبط هم گویند. البته به طور دقیق تر می توان گفت که استنباط، حاصل اجتهاد است، نه خود آن.

فرهنگ فارسی ساره

برداشت، اندریافت، برداشت کردن


فرهنگستان زبان و ادب

{inference} [آمار] ← استنباط آماری

پیشنهاد کاربران

ادراک معنی و مفهوم بر اساس دقت و تیزهوشی

درک معنی ومفهوم چیزی رااستنباط می گویند


معنی چیزی رو فهمیدن، درک کردن

نتیجه گیری مسئله از روی دید گاه شخص یا تصمیم آن از روی درک

استنباطات ( جمع )


کلمات دیگر: