برابر پارسی : ازروی آگاهی
تعمد
برابر پارسی : ازروی آگاهی
فارسی به انگلیسی
acting intentionally, intention, design
premeditation, willfulness
مترادف و متضاد
ذکاوت، قضاوت، هوش، اطلاعات، معلومات، دانش، تعمد
فرهنگ فارسی
ازروی عمدوقصدکاری کردن، باعلم واراده اقدام کردن
( مصدر ) دیده و دانسته کردنبقصد کردن از روی عمد کاری را انجام دادن . جمع : تعمدات .
( مصدر ) دیده و دانسته کردنبقصد کردن از روی عمد کاری را انجام دادن . جمع : تعمدات .
فرهنگ معین
(تَ عَ مُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) از روی عمد کاری را انجام دادن .
لغت نامه دهخدا
تعمد. [ ت َ ع َم ْ م ُ ] ( ع مص ) قصد چیزی کردن. ( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). آهنگ کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || به قصد کاری کردن. ( آنندراج ). بعمد کردن. ( المنجد ). کاری از روی قصد و اراده و از روی غرض کردن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
از روی عمد و قصد کاری کردن، با علم و اراده به کاری اقدام کردن.
کلمات دیگر: