مترادف تعلیف : علف دادن، علوفه دادن، چرانیدن، چراندن
تعلیف
مترادف تعلیف : علف دادن، علوفه دادن، چرانیدن، چراندن
فارسی به انگلیسی
putting to grass
مترادف و متضاد
علف دادن، علوفه دادن
چرانیدن، چراندن
۱. علف دادن، علوفه دادن،
۲. چرانیدن، چراندن
فرهنگ فارسی
علوفه خورانیدن به چهارپایان، خوراک دادن به ستور
( مصدر ) علوفه خوراندن ( بچارپایان ) علف دادن ( بستوران ) . جمع : تعلیفات .
( مصدر ) علوفه خوراندن ( بچارپایان ) علف دادن ( بستوران ) . جمع : تعلیفات .
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) علف به چهارپایان دادن .
لغت نامه دهخدا
تعلیف. [ ت َ ] ( ع مص ) علفة برآوردن طلح : علف الطلح تعلیفاً، و هذا نادرة لانه انما یجی لهذا افعل. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گره بستن و پاشیده شدن شکوفه طلح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || علف دادن به ستور. ( ناظم الاطباء ). علف خورانیدن ستور و جز آن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ).
- ایام تعلیف ؛ هنگام علف دادن. ( ناظم الاطباء ).
- ایام تعلیف ؛ هنگام علف دادن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
علوفه دادن به چهارپایان، خوراک دادن به ستور.
پیشنهاد کاربران
دادن علف به چهارپایان
خیلی دروغ میگین
کامیار سلیمانی کلاس ۶/۳ هم میدونه
کامیار سلیمانی کلاس ۶/۳ هم میدونه
کلمات دیگر: