مترادف مخفف : اختصاری، خلاصه، مخففه، کوتاه شده، سبکبار، بی تشدید، غیرمشدد
برابر پارسی : کوتاه، کاسته، سبک، کاهیده
extenuating
abbreviation
رقيق کردن , ابکي کردن
۱. اختصاری، خلاصه، مخففه، کوتاهشده
۲. سبکبار
۳. بیتشدید، غیرمشدد
اختصاری، خلاصه، مخففه، کوتاهشده
سبکبار
بیتشدید، غیرمشدد
(مَ خَ فِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - سبک کننده . 2 - کاهنده .
(مُ خَ فَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) تخفیف داده شده ، سبک شده . 2 - (اِ.) حرف بدون تشدید. 3 - در فارسی گاهی بعضی حروف را حذف کنند و آن را مخفف نامند: همواره = هماره . سپاه = سپه .
مخفف . [ م ُ خ َف ْ ف َ ] (ع ص ) سبک و سبک شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). سبک وزن . آنچه بردن آن آسان باشد. آنچه حمل آن دشوار نباشد : علی تکین بخارا به غازیان ماوراءالنهر سپرد و خزانه و آنچه مخفف داشت با خویشتن برد. (تاریخ بیهقی چ ادیب 348). || سبکبار. بی بار و بنه : چون شنود که موکب سلطان از پروان به غزنین روی دارد با پسرش سلیمان و این طغرل کافرنعمت و غلامی پنجاه به خدمت استقبال آمدند سخت مخفف . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 251). سپهسالار علی نیز از بلخ دررسید با غلامان و خاصگان خویش مخفف . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 533). || بی تشدید. مقابل مشدد: حرف «س » در حسام مخفف است خلاف «د» در شدّاد. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- بطور مخفف ؛ بطور سبکی و بی پیرایگی . (ناظم الاطباء).
- حرف مخفف ؛ حرفی که سبک تلفظ شود. ضد مشدد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
- های مخفف ؛ های غیر ملفوظ که در آخر کلمه واقع میشود مانند های خانه و مایه و جز آن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مخفف . [ م ُ خ َف ْ ف ِ ] (ع ص ) سبک کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه سبک می کند و خفیف می گرداند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخفیف شود.