مترادف بزرگ شدن : رشد کردن، نمو کردن، بالغ شدن، برومند شدن، رشید شدن، تنومند شدن، جسیم شدن، گنده شدن ، چاق شدن، فربه شدن ، ستبر شدن، ضخیم شدن، کلفت شدن، عظیم شدن، گسترده شدن، وسیع شدن، پرتوان شدن، توانا شدن
متضاد بزرگ شدن : کوچک شدن، لاغر شدن، نات
بزرگ شدن
مترادف بزرگ شدن : رشد کردن، نمو کردن، بالغ شدن، برومند شدن، رشید شدن، تنومند شدن، جسیم شدن، گنده شدن ، چاق شدن، فربه شدن ، ستبر شدن، ضخیم شدن، کلفت شدن، عظیم شدن، گسترده شدن، وسیع شدن، پرتوان شدن، توانا شدن
متضاد بزرگ شدن : کوچک شدن، لاغر شدن، نات
فارسی به انگلیسی
to grow up
enlarge, extend, grow, wax
فارسی به عربی
انم , ضخم , عظم , کتلة
مترادف و متضاد
اهمیت دادن، بزرگ شدن، درشت نشان دادن
توده کردن، بزرگ شدن، قلنبه کردن
جمع کردن، گرد کردن، گرد امدن، جمع شدن، بزرگ شدن، فراهم اوردن، نتیجه گرفتن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن، استباط کردن
افزودن، بزرگ کردن، تقویت کردن، وسعت دادن، مفصل کردن، مفصل گفتن، بالا بردن، بزرگ شدن، منبسط کردن، تشدید کردن
بزرگ شدن، زیاد شدن، شدن، عمل امدن، بالیدن، ترقی کردن، کاشتن، رستن، رشد کردن، سبز شدن، سبز کردن، گشتن، روییدن، رویانیدن، برزگ شدن
رشد کردن، نمو کردن ≠ کوچک شدن
بالغ شدن، برومند شدن، رشید شدن
تنومند شدن، جسیم شدن، گندهشدن
۱. رشد کردن، نمو کردن
۲. بالغ شدن، برومند شدن، رشید شدن
۳. تنومند شدن، جسیم شدن، گندهشدن ≠ کوچک شدن
۴. چاق شدن، فربه شدن ≠ لاغر شدن
۵. ستبر شدن، ضخیم شدن، کلفتشدن
۶. عظیم شدن، گسترده شدن، وسیع شدن
۷. پرتوان شدن، توانا شدن ≠ نات
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- عظیم شدن کلان شدن. ۲- فراخ گردیدن وسیع شدن.۳- عظیم الجثه گردیدن . ۴- توانا شدن قوی شدن . ۵- با شائ ن و شوکت شدن . ۶- رئیس شدن سرور گردیدن . ۷- بالغ شدن بحد رشد رسیدن .
لغت نامه دهخدا
بزرگ شدن. [ ب ُ زُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بالیدن. ( یادداشت بخط دهخدا ). عظم. عظامة. ( منتهی الارب ). استعظام. ( تاج المصادر بیهقی ). کبارة. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). از درجات خردی گذشتن و به کلانی رسیدن. از سنین کودکی بالیدن و بزاد برآمدن :
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود.
تو یاد هرکه کنی در جهان بزرگ شود
مگر که دیگرش از چشم خویش بگذاری.
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود.
( گلستان ).
|| محترم شدن. مقام و منزلت یافتن : تو یاد هرکه کنی در جهان بزرگ شود
مگر که دیگرش از چشم خویش بگذاری.
سعدی.
واژه نامه بختیاریکا
پا گِریدِن
جدول کلمات
رشد
پیشنهاد کاربران
رشد ، نمو کردن، بالغ شدن، برومند شدن، رشید شدن، تنومند شدن، جسیم شدن، گنده شدن، چاق شدن، فربه شدن، ستبر شدن، ضخیم شدن، کلفت شدن، عظیم شدن، گسترده شدن، وسیع شدن، پرتوان شدن، توانا شدن
کلمات دیگر: