مترادف محیل : پرحیله، حیله پرداز، حقه باز، حیله گر، دغا، دغل، رند، زیرک، شیاد، شیطان، فریب کار، فریبنده، محتال، مزور، مکار، ناقلا ، باهوش، براتکش، حواله گر
متضاد محیل : ساده
برابر پارسی : فریبکار، دغل، نیرنگ باز
cunning (person)
arch, astute, cagey, cagy, calculating, crafty, cunning, foxy, politic, vulpine, wily
پرحیله، حیلهپرداز، حقهباز، حیلهگر، دغا، دغل، رند، زیرک، شیاد، شیطان، فریبکار، فریبنده، محتال، مزور، مکار، ناقلا ≠ ساده
۱. پرحیله، حیلهپرداز، حقهباز، حیلهگر، دغا، دغل، رند، زیرک، شیاد، شیطان، فریبکار، فریبنده، محتال، مزور، مکار، ناقلا ≠ ساده
۲. باهوش
۳. براتکش، حوالهگر