برابر پارسی : پساوند
بساوند
برابر پارسی : پساوند
فارسی به انگلیسی
proportional
فارسی به عربی
قافیة
مترادف و متضاد
نظم، شعر، قافیه، سجع، پساوند، سخن قافیه دار، بساوند
نظم، شعر، یخ زدگی، سرما ریزه، شبنم یخ زده، قافیه، سجع، سخن قافیه دار، بساوند
لغت نامه دهخدا
بساوند. [ ب َ وَ ] ( اِ ) پساوند. قافیه شعر. ( برهان ) ( اوبهی ) ( فرهنگ خطی کتابخانه مؤلف ) ( فرهنگ سروری ). در اصطلاح عروض ، قافیه. ( ناظم الاطباء ). قافیه شعر باشد و چون در دنبال شعر است پساوند خواندن بهتر است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
همه باد و همه بند و همه سست
معانی بازگونه با بساوند.
همه باد و همه بند و همه سست
معانی بازگونه با بساوند.
لبیبی ( از فرهنگ سروری ).
و رجوع به پساوند و شعوری ج 1 ورق 158 شود. || هر دو چیز را گویند که با یکدیگر مناسبتی داشته باشند. ( برهان ). هر دو چیز که با هم مناسبت و مشابهتی داشته باشند. ( ناظم الاطباء ).کلمات دیگر: