کلمه جو
صفحه اصلی

مختلط


مترادف مختلط : آمیخته، درهم، قاطی، مخلوط، مرکب

برابر پارسی : آمیخته، درهم

فارسی به انگلیسی

mixed, composite, co-ed, coed, coeducational, hybrid

mixed


co-ed, coed, coeducational, composite, hybrid


فارسی به عربی

ثوب المهرج , مرکب , مزیج

عربی به فارسی

اميخته


مترادف و متضاد

complex (صفت)
پیچیده، مجتمع، مختلط، بغرنج، مرکب از چند جزء، هم تافت

medley (صفت)
مختلط، رنگارنگ، امیخته

mixed (صفت)
مخلوط، مختلط، درهم، امیخته، ممزوج، درهم ریخته، ناجنس، قاتی

coeducational (صفت)
مختلط، پسرانه و دخترانه

motley (صفت)
مختلط، رنگارنگ، امیخته

farraginous (صفت)
مختلط

آمیخته، درهم، قاطی، مخلوط


مرکب


۱. آمیخته، درهم، قاطی، مخلوط
۲. مرکب


فرهنگ فارسی

درهم آمیزنده، بهم آمیخته، درهم ریخته
( اسم ) ۱- درهم آمیزنده ممزوج شونده . ۲- معاشرت کننده خوش معاشرت .

فرهنگ معین

(مُ تَ لِ ) [ ع . ] (اِفا. ) به هم آمیخته ، درهم ریخته ، مخلوط شده .

لغت نامه دهخدا

مختلط. [ م ُ ت َ ل ِ ] ( ع ص ) آمیخته. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) :
از خود ای جزو ز کلها مختلط
فهم میکن حالت هر منبسط.
مولوی.
ورجوع به اختلاط شود.
- جمل مختلط ؛ شتر که پیه با گوشت وی آمیخته باشد از فربهی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). ناقة مختلطة کذلک. ( منتهی الارب ).
|| کار درهم و پریشان. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) و رجوع به اختلاط شود. || مضطرب. ( ناظم الاطباء ). || دشوار و مشکل. || مبهم و نامعلوم. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ عمید

۱. آمیخته به زن و مرد: کلاس مختلط.
۲. آمیخته به هم، درهم ریخته، درهم.
۳. آن که با دیگری معاشرت کند، درآمیزنده.

دانشنامه عمومی

مختلط می تواند به موارد زیر یا نسبت با آنها اشاره کند:
عدم جداسازی جنسیتی
آموزش و پرورش مختلط
شنای مختلط، ترکیبی از چهار شنا، شنای پروانه ، کرال پشت ، شنای قورباغه و شنای آزاد
آتشفشان مختلط
عدد مختلط
آنالیز مختلط
تابع مختلط
صفحه مختلط
مزدوج مختلط
پیکسل های مختلط
امواج مختلط
ساختمان مختلط در کره ریمان

فرهنگ فارسی ساره

درهم


پیشنهاد کاربران

زن و مرد در کنار هم باشند


کلمات دیگر: