کلمه جو
صفحه اصلی

استغنا


مترادف استغنا : بی نیازی، توانگری، خودکفایی، علوطبع، کمال، ناز ، نیاز

متضاد استغنا : نیازمندی

مترادف و متضاد

disdain (اسم)
اهانت، تحقیر، عار، استغنا

۱. بینیازی، توانگری، خودکفایی
۲. علوطبع، کمال
۳. ناز ≠ نیازمندی
۴. نیاز


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) توانگری خواستن خواستار بی نیازی بودن . ۲ - توانگر شدن بی نیاز گشتن . ۳ - ( اسم ) بی نیازی توانگری . ۴ - عدم تقید بی قید بودن . ۵ - ناز . ۶ - حالتی است که عارفان کامل بدان نایل آیند و آن بی نیازی از ماسوی الله ( آنچه جز خداست ) و نیاز و فقر در برابر خداوند است . یا استغنائ از ... بی نیاز شدن از ... یا استغنائ بخرج دادن . بی نیازی نمودن استکبار . یا استغنائ طبع . مناعت طبع بلند طبعی بی پروا بودن نسبت بامور جزئی و ناچیز .

فرهنگ عمید

۱. توانگری، بی نیازی.
۲. توانگر شدن، بی نیاز شدن.
۳. مناعت طبع، وارستگی.
۴. (تصوف ) بی نیازی خداوند.
۵. اظهار بی تمایلی معشوق به عاشق برای برانگیختن اشتیاق وی.

پیشنهاد کاربران

استغنا. املاءِ ناصحیح استغناء ( توجه شود به «ء» ) .

از کلمه غنی گرفته شده به معنی بی نیاز شدن

یعنی توانگر غنی

از هم خانواده مستغنی است به معنی بی نیاز


کلمات دیگر: