کلمه جو
صفحه اصلی

تقدیم کردن


مترادف تقدیم کردن : اهدا کردن، پیش کش کردن، هدیه دادن، تقدیم داشتن، برتری دادن، ترجیح دادن، مقدم داشتن

برابر پارسی : پیش کش کردن

فارسی به انگلیسی

give, offer, present, tender

فارسی به عربی

عرض

مترادف و متضاد

اهدا کردن، پیش‌کش کردن، هدیه دادن، دادن، تقدیم‌داشتن


برتری دادن، ترجیح دادن، مقدم‌داشتن


۱. اهدا کردن، پیشکش کردن، هدیه دادن، دادن، تقدیمداشتن
۲. برتری دادن، ترجیح دادن، مقدمداشتن


tender (فعل)
ارائه دادن، ترد کردن، لطیف کردن، عرضه کردن، تقدیم کردن، پیشنهاد دادن، حساس بودن

propound (فعل)
پیشنهاد کردن، طرح کردن، ارائه دادن، مطرح کردن، رواج دادن، تقدیم کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تقدیم داشتن .

لغت نامه دهخدا

تقدیم کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مقدم داشتن. برتر داشتن. پیش کردن. پیشی دادن :
ننماید به جهان هیچ هنر تا نکند
در دل خویش بر آن همت مردان تقدیم.
ابوحنیفه ( از تاریخ بیهقی ).
محمدبن یوسف البخاری ازجمله اصحاب امام هشتم و شافعی بود رحمه اﷲ و با علم و زهد بود و او را بر علمای بخارا تقدیم کردندی و او را بسیار بیازمودند. ( تاریخ بخارا ص 4 ). || بجای آوردن انجام دادن : و تأدیب این بی خویشتنی در باب تو تقدیم کنم. ( سندبادنامه ص 125 ). || اهداء کردن. پیش کش کردن. برایگان دادن چیزی را به کسی پیش آوردن پیش داشتن :
رسیدن من و اقبال آن همایون فال
چنان فتاد مطابق در آن خجسته حریم
که گرداب نکشیدی عنان من قدمش
به بوسه گاه نمی کرد بر لبم تقدیم.
عرفی ( از آنندراج ).
رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی ساره

پیش کش کردن


پیشنهاد کاربران

تقدیم داشتن

عرضه داشتن


کلمات دیگر: