برابر پارسی : به اندازه
بقدر
برابر پارسی : به اندازه
فارسی به عربی
ل
مترادف و متضاد
در برابر، در مقابل، مربوط به، بجای، برای اینکه، بواسطه، در مدت، برای، بخاطر، به منظور، بجهت، از طرف، به بهای، برله، بقدر، بطرفداری از
فرهنگ فارسی
۱- بانداز..۲- بحسب.۳- موافق. توضیح لازم الاضافه است . یا بقدر احتیاج . بر حسب حاجت و ضرورت . یا بقدر امکان . باندازه ای که ممکن است . یا بقدر طاقت . بانداز. طاقت موافق طاقت . یا بقدر مراتب کسی . برحسب در جای وی . بملاحظ. قابلیت او .
لغت نامه دهخدا
بقدر. [ ب ِ ق َ رِ ] ( ق مرکب ) بملاحظه و به اندازه و بحسب و موافق. ( ناظم الاطباء ). همواره لازم الاضافه است :
بقدر بردنم نه بار بر من
منه بیش از کشش تیمار برمن.
- بقدر امکان ؛ به اندازه ای که ممکن است. ( ناظم الاطباء ).
- بقدر طاقت ؛ به اندازه طاقت و موافق طاقت. ( ناظم الاطباء ). بقدر توان و کشش.
- بقدر مراتبش ؛ برحسب درجاتش و بملاحظه قابلیتش. ( ناظم الاطباء ). به اندازه مراتب کسی. بنابر درجات و قابلیت و شایستگی او.
بقدر بردنم نه بار بر من
منه بیش از کشش تیمار برمن.
نظامی.
- بقدر احتیاج ؛ برحسب حاجت و ضرورت. ( ناظم الاطباء ).- بقدر امکان ؛ به اندازه ای که ممکن است. ( ناظم الاطباء ).
- بقدر طاقت ؛ به اندازه طاقت و موافق طاقت. ( ناظم الاطباء ). بقدر توان و کشش.
- بقدر مراتبش ؛ برحسب درجاتش و بملاحظه قابلیتش. ( ناظم الاطباء ). به اندازه مراتب کسی. بنابر درجات و قابلیت و شایستگی او.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی قَدَرٍ: اندازه ای معین ( در عبارت "وَأَنزَلْنَا مِنَ ﭐلسَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ ")
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
قدر (۱۳۲ بار)
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
قدر (۱۳۲ بار)
wikialkb: بِقَدَر
کلمات دیگر: