کلمه جو
صفحه اصلی

مخارج


مترادف مخارج : خرج، نفقه، هزینه

متضاد مخارج : مداخل

برابر پارسی : هزینه ها

فارسی به انگلیسی

expenses, outgo, outgoing

expenses


فارسی به عربی

انفاق

مترادف و متضاد

expenses (اسم)
مصرف، مخارج

خرج، نفقه، هزینه ≠ مداخل


فرهنگ فارسی

جمع مخرج بمعنی محل خروج، درفارسی به معنی هزینه هاو آنچه که شخص ازمال خودخرج کندمیگویند
(اسم ) ۱ - جمع مخرج جایهای بیرون شدن مقابل مداخل : ... و مداخل و مخارج گرجستان را ضبط کرده ... ۲ - جمع خرج هزینه ها خرجها . توضیح مخارج جمع لاواحدله یا جمع غیر قیاسی خرج است ظاهرا در طی عبارات فارسی و الا در عربی گویا مخارج باین معنی اصلا نیامده است و درین معنی گویا اخراجات و نفقات استعمال میکنند

فرهنگ معین

(مَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مخرج . هزینه ، هزینة زندگی .

لغت نامه دهخدا

مخارج. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) جمع غیرقیاسی خرج است ، مفرد ندارد و ظاهراً در طی عبارات فارسی ، و الا در عربی گویا مخارج به این معنی نیامده است و در این معنی گویا اخراجات و نفقات استعمال می کنند. ( از قزوینی ، یادداشتها ج 2 ص 169 ). آنچه را که شخصی از مال خود خرج می کند و به مصرف معیشت و زندگانی می رساند. ( ناظم الاطباء ) : مداخل ومخارج گرجستان را ضبط کرده. ( ظفرنامه یزدی ج 2 ص 371 ). در ذکر مواجب و تیول امراء سرحد... و مجمل مداخل و مخارج ایران. ( تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 72 ). در ذکر خلاصه مداخل و مخارج ولایات ایران. ( تذکرة الملوک ایضاً ص 87 ). || ج ِ مخرج. ( ناظم الاطباء ).
- مخارج حروف ؛ ( اصطلاح صرفی و تجویدی ) آن جزء از دهن و یا حلق که از آن جا حروف خارج شده و ادا می شود. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به مخرج شود.

فرهنگ عمید

۱. [جمعِ مخرج] = مخرج
۲. [جمعِ خرج] هزینه ها.

پیشنهاد کاربران

expenditure

اخراجات


کلمات دیگر: