کلمه جو
صفحه اصلی

بطش


مترادف بطش : سختگیری ، حمله، باس، سخت گرفتن ، خشم، قهر، دوانیدن، دواندن، راندن

متضاد بطش : آسان گیری، تساهل، آسان گرفتن

فارسی به انگلیسی

attack, violence


مترادف و متضاد

۱. سختگیری ≠ آسانگیری، تساهل
۲. حمله
۳. باس
۴. سخت گرفتن ≠ آسان گرفتن
۵. خشم، قهر
۶. دوانیدن، دواندن
۷. راندن


سختگیری ≠ آسان‌گیری، تساهل


فرهنگ فارسی

حمله کردن، سخت گرفتن، تندی، سختگیری
۱- ( مصدر ) سخت گرفتن.۲- راندندوانیدن . ۳- خشم راندن غضب کردن . ۴- ( اسم ) سخت گیری . ۵- بائ س حمله .
گرفتگی سخت . یا باس و حمله

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - سخت گرفتن . ۲ - خشم راندن . ۳ - با خشم حمله کردن .

لغت نامه دهخدا

بطش. [ ب َ] ( ع مص ) حمله کردن و سخت گرفتن بر کسی : بطش به بطشاً. ( ناظم الاطباء ). حمله کردن بر کسی و سخت گرفتن بر وی یا بطش سخت گرفتن است در هر چیز که باشد. و منه الحدیث : ماذا موسی باطش بجانب العرش. ( از منتهی الارب ). سخت گرفتن و حمله کردن. ( غیاث ) ( از اقرب الموارد ) ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ). سخت گرفتن. ( ترجمان علامه تهذیب عادل ص 26 ) ( تاج المصادر بیهقی ). || خشم راندن. غضب کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به دزی ج 1 ص 94 شود : ان بطش ربک لشدید. ( قرآن 12/85 ). اشد منهم بطشاً. ( قرآن 8/43 و 36/50 ). شما را بجنگ قومی خوانند کی خداوندان نیرو و بطش سخت اند. ( فارسنامه ابن البلخی ). و چون شهامت صرامت سلطان درآفاق مشهور بود و وفور بطش و غلبه او در جهان مذکور. ( جهانگشای جوینی ). چون سلاطین روم و شام و ارمن و آن حدود از بطش و انتقام و رکض و اقتحام او هراسان بودند. ( جهانگشای جوینی ). گفت همچنان از بطش او ایمن نیستم. ( گلستان ). و رایی اندیشیده ام که ما از بطش ایشان بسبب آن اعتراض توانیم کرد. ( ص 34 تاریخ قم ). یکسال بدین منوال حِتار و حصار ببطش و بأس یلان... محصور و منضغط می بود. ( دره نادره چ 1341 هَ. ش. انجمن آثار ملی ص 390 ). جمعی از دلیران سرافراز... نواپردازگشته بِطَیش و بطش بَطِیش ، نَطش سریع آغاز کردند...( همان کتاب ص 430 ). || دلیری کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || افاقه یافتن از تب و هنوز ضعف داشتن ، بطش من الحمی. ( از ناظم الاطباء )( منتهی الارب ). افاقه یافتن از تب. ( آنندراج ). || کار کردن دست کسی : بطشت یده. ( ناظم الاطباء ). || راندن. دوانیدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

بطش. [ ب َ ] ( ع اِ ) گرفتگی سخت. ( از ناظم الاطباء ). || باس و حمله. ( ناظم الاطباء ).

بطش . [ ب َ ] (ع اِ) گرفتگی سخت . (از ناظم الاطباء). || باس و حمله . (ناظم الاطباء).


بطش . [ ب َ] (ع مص ) حمله کردن و سخت گرفتن بر کسی : بطش به بطشاً. (ناظم الاطباء). حمله کردن بر کسی و سخت گرفتن بر وی یا بطش سخت گرفتن است در هر چیز که باشد. و منه الحدیث : ماذا موسی باطش بجانب العرش . (از منتهی الارب ). سخت گرفتن و حمله کردن . (غیاث ) (از اقرب الموارد) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). سخت گرفتن . (ترجمان علامه ٔ تهذیب عادل ص 26) (تاج المصادر بیهقی ). || خشم راندن . غضب کردن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به دزی ج 1 ص 94 شود : ان بطش ربک لشدید. (قرآن 12/85). اشد منهم بطشاً. (قرآن 8/43 و 36/50). شما را بجنگ قومی خوانند کی خداوندان نیرو و بطش سخت اند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). و چون شهامت صرامت سلطان درآفاق مشهور بود و وفور بطش و غلبه ٔ او در جهان مذکور. (جهانگشای جوینی ). چون سلاطین روم و شام و ارمن و آن حدود از بطش و انتقام و رکض و اقتحام او هراسان بودند. (جهانگشای جوینی ). گفت همچنان از بطش او ایمن نیستم . (گلستان ). و رایی اندیشیده ام که ما از بطش ایشان بسبب آن اعتراض توانیم کرد. (ص 34 تاریخ قم ). یکسال بدین منوال حِتار و حصار ببطش و بأس یلان ... محصور و منضغط می بود. (دره ٔ نادره چ 1341 هَ . ش . انجمن آثار ملی ص 390). جمعی از دلیران سرافراز... نواپردازگشته بِطَیش و بطش بَطِیش ، نَطش سریع آغاز کردند...(همان کتاب ص 430). || دلیری کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || افاقه یافتن از تب و هنوز ضعف داشتن ، بطش من الحمی . (از ناظم الاطباء)(منتهی الارب ). افاقه یافتن از تب . (آنندراج ). || کار کردن دست کسی : بطشت یده . (ناظم الاطباء). || راندن . دوانیدن . (فرهنگ فارسی معین ).


فرهنگ عمید

۱. تندی، خشم، قهر.
۲. حرکت، جنبش.

دانشنامه عمومی

بَطش - بطش به معنى گرفتن توأم با قهر و قدرت است


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَکَادُونَ یَسْطُونَ: نزدیک است با خشم حمله ور شوند (کلمه یسطون از سطوت به معنای اظهار حالتی خشمگین و وحشتآور است. سطوت و بطش هر دو به یک معنا است و بطش یعنی گرفتن چیزی با خشم وصولت)
معنی نَبْطِشُ: با قدرتی بسیار سخت می گیریم (بطش :گرفتن چیزی با خشم وصولت-دستگیر کردن)
تکرار در قرآن: ۱۰(بار)
اخذ به شدّت ، راستی اخذ (انتقام، عذاب) پروردگارت سخت است، بطش خود به شدّت دلالت دارد چون با شدید توصیف شود، مزید شدّت را می‏رساند. طبرسی و جوهری و قاموس آن را شدّت اخذ معنی کرده‏اند راغب اخذ به صلابت گفته است نا گفته نماند: قدرت و توانائی لازمه اخذ به شدّت است لذا در آیه ، در معنی لازم به کار رفته است یعنی: کسانی را که اهل مکّه قویتر و نیرومندتر بودند هلاک کردیم، همچنین آیه 36 از سوره ق. بطش قهراً به معنی انتقام و عذاب هم به کار می‏رود زیرا این هر دو مصداق اخذ به شدّت‏اند ، روزی اخذ می‏کنیم، انتقام می‏کشیم انتقام بزرگ را. ، لوط از اخذ و عذاب ما آنها را ترسانید. ، به نظر می‏آید که مراد از بطش انتقام و تنبیه است و آنها انتقام عادلانه نداشتند لذا هود به آنها گفت: چون انتقام گرفتید مانند ستمگران انتقام می‏کشید اندازه جرم را مراعات نمی‏کنید.


کلمات دیگر: