یک محدثه بوده است
بانویه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بانویه. [ ی َ ] ( اِخ ) یکی از دو نفر رسولی که بازان بدستور خسرو پرویز برای تحقیق امر حضرت محمد ( ص ) به مدینه فرستاد و در همان هنگام حضرت خبر درگذشت خسروپرویز را به این دو رسول داد. و رجوع به حبیب السیر چ طهران ص 130 شود.
بانویه. [ ی َ ] ( اِخ ) نام مادر ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونی از متصوفه معروف قرن پنجم است. ( شیرازنامه ص 105 از تاریخ عصر حافظ ص 138 ).
بانویه. [ ی َ ] ( اِخ ) قیصر ملقب به بانویه. محدثه بود و از ابوالخیر باغبان روایت کرده است و بسال 607 هَ. ق. درگذشته. ( از اعلام النساء ج 4 ص 225 ).
بانویه. [ ی َ ] ( اِخ ) نام مادر ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونی از متصوفه معروف قرن پنجم است. ( شیرازنامه ص 105 از تاریخ عصر حافظ ص 138 ).
بانویه. [ ی َ ] ( اِخ ) قیصر ملقب به بانویه. محدثه بود و از ابوالخیر باغبان روایت کرده است و بسال 607 هَ. ق. درگذشته. ( از اعلام النساء ج 4 ص 225 ).
بانویه . [ ی َ ] (اِخ ) قیصر ملقب به بانویه . محدثه بود و از ابوالخیر باغبان روایت کرده است و بسال 607 هَ . ق . درگذشته . (از اعلام النساء ج 4 ص 225).
بانویه . [ ی َ ] (اِخ ) نام مادر ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونی از متصوفه ٔ معروف قرن پنجم است . (شیرازنامه ص 105 از تاریخ عصر حافظ ص 138).
بانویه . [ ی َ ] (اِخ ) یکی از دو نفر رسولی که بازان بدستور خسرو پرویز برای تحقیق امر حضرت محمد (ص ) به مدینه فرستاد و در همان هنگام حضرت خبر درگذشت خسروپرویز را به این دو رسول داد. و رجوع به حبیب السیر چ طهران ص 130 شود.
کلمات دیگر: