کلمه جو
صفحه اصلی

چهره مالیدن

فرهنگ فارسی

روی بر چیزی مالیدن . یا کنایه از اظهار عجز و فروتنی است .

لغت نامه دهخدا

چهره مالیدن. [ چ ِ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) روی بر چیزی مالیدن. رخسار بر چیزی مالیدن. صورت مماس با چیزی ساختن. || کنایه ازاظهار عجز و فروتنی است. ( از آنندراج ) :
ابروی دوست قبله محراب دولت است
آنجابمال چهره و حاجت بخواه ازو.
حافظ ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: