کلمه جو
صفحه اصلی

چهره نویس

فرهنگ فارسی

آنکه چهره های نوکران را نوشته سر رشته آن در دفتر نگاهدارد . یا مترادف صورت نویس .

لغت نامه دهخدا

چهره نویس. [ چ ِ رَ / رِ ن ِ ] ( نف مرکب ) آنکه چهره های نوکران را نوشته سررشته آن در دفتر نگاهدارد. ( آنندراج )( بهارعجم ). قیافه نویس. ( ناظم الاطباء ). آیا کسی بوده است که شمائل و ملامح هر فرد لشکری را می نوشته ؟ ( یادداشت مؤلف ) :
داری پی شان ز طالع مهر
صد چهره نویس چون منوچهر.
محسن تأثیر ( از بهار عجم ).
صورت نویس. صورت بردار. آنکه سیاهه نام لشکر تهیه کند. که صورت سپاهیان بردارد. رجوع به چهره نویسی شود.


کلمات دیگر: